46
نتیجه برای "مدیریت --- مدیریت و کسب و کار" با فیلترهای مشخص شده در مکتبخونه موجود است.منابع مدیریتی یک شرکت، به میزان زیادی، بهرهوری و سودآوری آن را تعیین میکند.
بنابراین توسعه اجرایی برای شرکتهای دارای صنعت پویا که پیشرفت در آنها سریعتر است از اهمیت بیشتری برخوردار است.
●مدیریت به عنوان یک فرایند سیستماتیک، برنامهریزی، سازماندهی، کارکنان، هدایت و کنترل را انجام میدهد.
●مدیریت گروه خاصی از افراد را مشخص میکند که وظیفه آنها هدایت تلاش و فعالیتهای افراد دیگر به سمت اهداف مشترک است.
●مدیریت مربوط به بهرهوری است، در نتیجه بهرهوری و اثربخشی را نشان میدهد.
عوامل تولید یک سازمان مانند نیروی کار، سرمایه، زمین، تجهیزات و غیره به طور کارآمد و موثر از طریق مدیریت برای دستیابی به اهداف سازمانی تهیه میشود.
● حداکثر نتیجه با حداقل تلاش" شعار مدیریت هر سازمان است".
مدیریت به عنوان یک مفهوم با معرفی دیدگاههای جدید توسط حوزههای مختلف تحصیلی، از جمله اقتصاد، جامعه شناسی، روانشناسی و مواردی از این دست، دامنه گستردهتری یافته است.
علاوه بر مدیر یک شرکت، ممکن است حسابداران، مهندسان، تحلیلگران سیستم، فروشندگان و تعداد زیادی از کارمندان دیگر مشغول به کار باشند اما وظیفه مدیر این است که تمام فعالیتهای آنها را ادغام کند.
بنابراین میتوان گفت که مشارکت در مدیریت مستلزم کنار گذاشتن تمایل عادی به انجام همه کارها و انجام وظایف از طریق تلاش گروهی است.
مدیران توجه و تلاش خود را معطوف به اقدام موفقیت آمیز میکنند. مدیران موفق تمایل خاصی برای به هدف رسیدن و موفقیتهای بیشتر دارند.
آنها میدانند چه زمانی و از کجا شروع کنند یا چهکاری انجام دهند تا کار پیش برود و چگونه یک رویکرد هدف گرا را دنبال کنند.
هیچ چیز دیگری نمیتواند جایگزین آن شود.
حتی رایانه که اختراع شگفت انگیز قرن بیستم است تنها میتواند به مدیران کمک کند اما جایگزین آن نمیشود.
رایانه ابزاری بسیار قدرتمند برای اینکار است. میتواند با ارائه اطلاعات بیشتر و سریعتر برای تصمیم گیریهای کلیدی، دید مدیر را گسترش داده و بینش وی را تیزتر کند.
کامپیوتر مدیر را قادر به انجام تجزیه و تحلیل فراتر از ظرفیت تحلیلی طبیعی انسان کرده است. اما واقعیت این است که کامپیوتر نمیتواند به تنهایی کار یا قضاوت کند.
مدیر با ارائه، قضاوت، تخیل و همچنین تفسیر و ارزیابی معنای اطلاعات (دادهها در هر مورد)، نقش خود را ایفا میکند.
مدیریت را غالباً نیروی غیب مینامند. حضور آن با نتایج تلاشهایش مشهود است. انگیزه در بین کارکنان، نظم در گروه، بهره وری بالا، مازاد کافی و غیره.
حتی برعکس آن، هویت مدیر نیز ممکن است با فقدان آن یعنی با سو مدیریت احساس شود.
مدیر میتواند برای بهبود محیط کار، تحریک مردم به عملکرد بهتر، دستیابی به پیشرفت، آوردن امید و انجام کارهای بهتر در زندگی بسیار کار کند.
مطالعه مدیریت به مواردی فراتر از استفاده از ابزار برای دستیابی به اهداف تبدیل شده است.
امروزه شامل سوالات اخلاقی مربوط به انتخاب اهداف صحیحی است که مدیران باید برای رسیدن به آنها تلاش کنند.
مدیریت، علم و هنر جمع کردن افراد برای دستیابی به اهداف مطلوب از طریق هماهنگی و تلفیق همه منابع موجود به طور موثر است.
مدیریت انواع مختلفی دارد که در ادامه درمورد مهم ترین آنهارا صحبت خواهیم کرد.
مدیریت استراتژیک عبارت است از برنامه ریزی، نظارت، تجزیه و تحلیل و ارزیابی مداوم کلیه موارد ضروری که یک سازمان برای تحقق اهداف و اهداف خود نیاز دارد. تغییر در محیطهای کاری سازمآنها را ملزم میکند که استراتژیهای موفقیت خود را دائماً ارزیابی کنند.
فرایند مدیریت استراتژیک به سازمانها کمک میکند تا وضعیت موجود خود را بررسی کرده، استراتژیها را بیرون بیاورند، آنها را مستقر کنند و اثربخشی استراتژیهای مدیریتی پیاده سازی شده را تحلیل کنند.
استراتژیهای مدیریت استراتژیک از پنج استراتژی اساسی تشکیل شده است و بسته به محیط پیرامونی میتواند در اجرا متفاوت باشد.
به طور کلی تصور میشود که مدیریت استراتژیک دارای منافع مالی و غیرمالی است. یک فرایند مدیریت استراتژیک به یک سازمان و رهبری کمک میکند تا در مورد آینده خود با انجام مسئولیت اصلی هیئت مدیره، فکر و برنامه ریزی کنند.
مدیریت استراتژیک هدفی را برای سازمان و کارکنان آن تعیین میکند. آن به طور مداوم فعالیتهای یک سازمان را برنامه ریزی، نظارت و آزمایش میکند، در نتیجه بهره وری عملیاتی، سهم بازار و سودآوری بیشتر حاصل میشود.
مدیریت استراتژیک مبتنی بر درک صحیح سازمان از ماموریت آن که، چشم انداز آن برای جایی که میخواهد در آینده باشد و ارزشهایی که اقدامات براساس آن شکل میگیرد، است.
این فرایند، نیاز به تعهد به برنامهریزی استراتژیک دارد که زیرمجموعهای از مدیریت کسب و کار است که شامل توانایی سازمان برای تعیین اهداف کوتاه مدت و بلند مدت است.
برنامهریزی استراتژیک همچنین شامل برنامهریزی تصمیمات استراتژیک، فعالیتها و تخصیص منابع مورد نیاز برای دستیابی به این اهداف است.
داشتن یک فرآیند مشخص برای مدیریت استراتژی یک موسسه، به سازمانها کمک میکند تا تصمیمات منطقی بگیرند و اهداف جدید را سریعاً توسعه دهند تا همگام با فناوری در حال پیشرفت، شرایط بازار و تجارت باشند.
بنابراین، مدیریت استراتژیک میتواند به یک سازمان در دستیابی به مزیت رقابتی، بهبود سهم بازار و برنامه ریزی برای آینده خود کمک کند.
دانشکده و موسسههای آموزشی زیادی برای آموزش چگونگی انجام مدیریت استراتژیک وجود دارد و دانشگاهیان و مدیران چارچوبهای بسیاری را برای هدایت روند مدیریت استراتژیک ایجاد کردهاند.
شما میتوانید با استفاده از دورههای مکتبخونه تمام چیزهایی که یک مدیر لازم است بداند را، بدانید و یادبگیرید.
به طور کلی، این فرآیند معمولاً شامل پنج مرحله است:
بنابراین، مدیریت استراتژی شامل تجزیه و تحلیل تصمیمات تجاری چند منظوره قبل از اجرای آنها برای اطمینان از همسویی آنها با برنامههای استراتژیک است.
انواع استراتژیهای مدیریت استراتژیک با گذشت زمان تغییر کردهاند. رشته مدرن مدیریت استراتژیک ریشه در دهه 1950 و 1960 دارد.
از متفکران برجسته این حوزه میتوان به پیتر دراکر (Peter Drucker) اشاره کرد که گاهی اوقات به عنوان پدر علم مدیریت نیز شناخته میشود.
از جمله مشارکتهای وی این ایده اساسی بود که، هدف از تجارت ایجاد مشتری است و آنچه مشتری میخواهد، تعیین میکند که یک کسب و کار چیست.
وظیفه اصلی مدیریت، بهینه سازی منابع و ایجاد توانایی در کارمندان جهت رسیدگی موثر به نیازها و ترجیحات در حال تکامل مشتری است.
در دهه 1980، یک استاد دانشکده بیزینس هاروارد به نام تئودور لویت، استراتژی متفاوتی را با تمرکز بر مشتری ایجاد کرد. این استراتژی با تأکید بر تولید متفاوت بود. یعنی ایجاد یک محصول با کیفیت بالا موفقیت را تضمین میکند.
صلاحیت متمایز(Distinctive competence)، اصطلاحی است که در سال 1957 توسط فیلیپ سلزنیک، محقق جامعه شناسی و حقوق، معرفی شد و بر ایده صلاحیتهای اصلی و مزیت رقابتی در تئوری مدیریت استراتژیک تمرکز داشت.
این، امکان ایجاد چارچوبی برای ارزیابی نقاط قوت و ضعف یک سازمان در رابطه با تهدیدها و فرصتهای موجود در محیط خارجی را فراهم میآورد. (به تجزیه و تحلیل SWOT ).
هنری مینتزبرگ دانشمند مدیریت کانادایی نتیجه گرفت که روند مدیریت استراتژیک میتواند پویاتر و کمتر از آنچه نظریه پردازان مدیریت فکر میکردند قابل پیش بینی باشد.
وی در مقاله 1987 خود، "The Strategy Concept I: Five Ps for Strategy"،
استدلال کرد که "حوزه مدیریت استراتژیک توانایی پرداخت به یک تعریف واحد از استراتژی را ندارد.در عوض، وی پنج تعریف از استراتژی و روابط متقابل آنها را بیان کرد:
برنامه ریزی: استراتژی به عنوان یک اقدام عملی آگاهانه برای مقابله با یک وضعیت.
ترفند: استراتژی به عنوان مانوری برای گریز از رقبا، که همچنین میتواند بخشی از یک برنامه باشد.
الگو: استراتژی ناشی از سازگاری در رفتار، خواسته یا ناخواسته و که میتواند مستقل از یک برنامه باشد.
موقعیت: استراتژی به عنوان یک نیروی واسطه یا مطابقت بین سازمان و محیط.
چشم انداز: استراتژی به عنوان یک مفهوم یا یک روش ریشهای برای درک جهان.
تجزیه و تحلیل SWOT یکی از انواع چارچوبهای مدیریت استراتژیک است که توسط سازمانها برای ساخت و آزمایش استراتژیهای تجاری خود مورد استفاده قرار میگیرد.
تجزیه و تحلیل SWOT نقاط قوت و ضعف یک سازمان را با فرصتهای بیرونی و تهدیدهای محیط آن شناسایی و مقایسه میکند. تجزیه و تحلیل SWOT عوامل داخلی، خارجی و سایر عواملی را که میتوانند در اهداف و اهداف سازمان تأثیر بگذارند، روشن میکند.
فرآیند SWOT به رهبران کمک میکند تا تشخیص دهند که آیا منابع و تواناییهای سازمان در فضای رقابتی که باید در آن فعالیت کند، موثر هستند یا استراتژیهای لازم برای موفقیت در این محیط را اصلاح میکنند یا خیر.
بعد از یادگیری مدیریت استراتژیک، شما میتوانید باعث پیشرفت و گسترش کسب و کار خود شوید. با گذراندن دورههای مختلف مدیریت مکتب خونه میتوانید مهارتهایی را بدست آورید که بتوانید با آن تفکر انتقادی و اقتصادی داشته باشید و مشکلات را حل کنید. و حتی در مشاغل مهمی مشغول به کار شوید.
مدیریت تحلیلگر یا مشاوره تحلیلگر: مشاوره بهبود کسب و کار از طریق کاهش هزینهها و افزایش درآمد.
در کل مدیر ارشد نقش مهمی در یک سازمان/شرکت ایفاء میکند و شامل پستهای مدیریتی از قبیل مدیر عامل اجرایی، مدیر عملیات، مدیر عامل مالی، مدیر ارشد فناوری، مدیر ارشد بازاریابی، مدیر ارشد اطلاعات و مدیر ارشد منابع انسانی است. این افراد جهت عملیاتی یک سازمان را نظارت میکنند و خط مشیها و استراتژیهایی را ارائه میدهند تا مطمئن شوند که شرکت اهداف تجاری خود را دنبال میکند یا خیر.
تحلیلگر تحقیقاتی بازار: تحلیلگر تحقیقاتی بازار به شرکتها/سازمآنها کمک میکند تا دربارهی مشتریان خود تحقیق کنند، اینکه مشتریان چه چیز میخواهند و برای آن چه اندازه هزینه پرداخت میکنند.
مشاوره کار بسیار مناسبی برای این افراد به حساب میآید. این افراد میتوانند به طور کار آزاد به دیگران مشاوره دهند یا دفتر مشاوره افتتاح کنند و یا توسط شرکتها/سازمآنها استخدام شوند تا نقاط قوت و ضعف یک کسب و کار را پیدا کنند و مشکل آن را حل کنند.
نوع دیگری از مدیریت، مدیریت منابع انسانی است.
مدیریت منابع انسانی فرآیند جذب، انتخاب، القای کارمندان، ارائه جهت گیری، انتقال آموزش و توسعه، ارزیابی عملکرد کارکنان، تصمیم گیری در مورد پرداخت غرامت و تأمین مزایا، ایجاد انگیزه در کارمندان، حفظ روابط مناسب با کارمندان و اتحادیههای صنفی آنها، اطمینان از ایمنی کارکنان است.
مدیریت منابع انسانی شامل عملکردهای مدیریتی مانند برنامه ریزی، سازماندهی، هدایت و کنترل است.
این شامل:
مدیریت منابع انسانی به عنوان یک بخش در سازمان دارای عملکردهای مختلفی مانند:
در پشت تولید هر محصول یا خدمتی، ذهن انسان، تلاش و ساعتها کار وجود دارد. هیچ کالایی و خدماتی بدون کمک انسان تولید نمیشود. انسان منبع اساسی برای ساخت و ساخت هر چیزی است. هر سازمانی آرزو دارد که افراد ماهر و شایستهای داشته باشد تا سازمان خود را شایسته و بهترین کند.
انسان: به نیروی کار ماهر در یک سازمان اشاره دارد.
منبع: به محدود بودن یا کمبود اشاره دارد.
مدیریت: منظور از چگونگی بهینه سازی و استفاده بهینه از چنین منابع محدود برای دستیابی به اهداف سازمان است.
بنابراین، مدیریت منابع انسانی برای استفاده مناسب از نیروی کار ماهر موجود و همچنین استفاده کارآمد از منابع انسانی موجود در سازمان در نظر گرفته شده است.
امروزه بسیاری از کارشناسان ادعا میکنند که ماشین آلات و فناوری جایگزین منابع انسانی شده و نقش یا تلاش آنها را به حداقل میرساند. با این حال، ماشین آلات و فناوری فقط توسط انسان ساخته میشود و آنها باید به کار گرفته شوند یا حداقل توسط انسان کنترل شوند و این دلیل آن است که شرکتها همیشه در جستجوی متخصصان با استعداد، ماهر و واجد شرایط برای توسعه مستمر سازمان هستند.
بنابراین انسان سرمایههای اساسی برای هر سازمانی است، اگرچه امروزه بسیاری از وظایف به هوش مصنوعی سپرده شده است اما فاقد مهارت قضاوت است و نمیتواند با ذهن انسان سازگار باشد.
هدف از مدیریت منابع انسانی ایجاد شغل و معامله با دارنده شغل (کارمند) است. بنابراین برای انجام یک کار در یک سازمان، شخص باید شناسایی شود.
به منظور شناسایی فرد مناسب برای یک شغل خاص، باید اعلانی صادر شود که شامل شرح شغل (وظایف و مسئولیت ها) و مشخصات (مدارک تحصیلی و مدارک بدنی) باشد. بنابراین برای بررسی صحت داوطلبان دعوت شده، باید آنها را با روشهای گزینش مناسب برای انتخاب فرد مناسب برای کار، آزمایش کرد.
متعاقباً به داوطلبان منتخب، باید آموزش مناسب برای انجام وظایف و مسئولیتهای خود که در اعلان ذکر شده است، داده شود. بعداً، ارزیابی عملکرد کارکنان باید انجام شود تا بدانیم آیا کارکنان مطابق با استانداردهای مطلوبی هستند که توسط مدیریت تعیین شده است یا خیر.
بر این اساس کارمندان باید برای کارهایی که در سازمان انجام دادهاند پاداش یا حقوق دریافت کنند همچنین ایمنی آنها در کار، به عهده مدیر منابع انسانی یا مسئول ایمنی است که باید اقدامات ایمنی را به کارمندان آموزش دهد و مطمئن شود که به آنها به طور دقیق عمل میشود.
چرا این مفاهیم و فنون برای همه مدیران مهم هستند؟ 'شاید پاسخ دادن به این سوال با ذکر برخی از اشتباهات پرسنلی که نمیخواهید هنگام مدیریت مرتکب شوید، آسانتر باشد.
به عنوان مثال:
وی مسئول تدوین و طراحی سیاستهای منابع انسانی مطابق با قوانین کار است و کلیه فعالیتهای مربوط به منابع انسانی را از استخدام تا اخراج کارمندان در یک سازمان زیر نظر دارد.
مدیر منابع انسانی مسئول نظارت بر فعالیتها و سیاستهای منابع انسانی با توجه به جهت سطح اجرایی است. او بر کارکنان منابع انسانی نظارت میکند و همچنین کارکنان، جبران خسارت، ارزیابی و تأمین مزایای کارکنان، ارائه آموزش و توسعه، ایمنی و رفاه کارکنان، حفظ روابط کار سالم، تهیه دفترچه راهنمای کارمندان و حفظ سوابق استخدام را طبق قوانین استخدام زیر نظر دارند.
با فراگیری آموزشهای مدیریت منابع انسانی میتوانید در شغلهای زیر مشغول به کار شوید:
و در آخر، مدیریت مالی که یکی از مهمترین انواع مدیریت است.
مدیریت مالی یک فعالیت حیاتی در هر سازمانی است. این فرآیند برنامهریزی، سازماندهی، کنترل و نظارت بر منابع مالی با هدف دستیابی به اهداف سازمانی است.
این یک روش ایدهآل برای کنترل فعالیتهای مالی یک سازمان مانند تهیه وجوه، استفاده از وجوه، حسابداری، پرداختها، ارزیابی ریسک و سایر موارد مربوط به پول است.
به عبارت دیگر، مدیریت مالی به کارگیری اصول کلی مدیریت در داراییهای مالی یک شرکت است. مدیریت صحیح مالی یک سازمان باعث اطمینان از عملکرد کارآمد و خدمات منظم را میشود.
اگر امور مالی به درستی کنترل و انجام نشود، سازمان با موانعی روبرو خواهد شد که ممکن است عواقب شدیدی در رشد و توسعه آن داشته باشد.
مدیران مالی تجزیه و تحلیل دادهها را انجام میدهند و در مورد ایدههای سودآور، به مدیران ارشد مشاوره میدهند.
مدیران مالی مسئول سلامت مالی یک سازمان هستند. آنها گزارشهای مالی، سرمایه گذاری مستقیم، برای اهداف مالی بلند مدت سازمان خود استراتژیها و برنامههایی تدوین میکنند. مدیران مالی به طور معمول:
مدیران مالی به مدیران در تصمیم گیریهایی که سازمان را تحت تأثیر قرار میدهند، کمک میکنند، وظیفهای که برای آن به توانایی تجزیه و تحلیل نیاز دارند.
مهارتهای ارتباطی عالی ضروری است زیرا مدیران مالی باید معاملات پیچیده مالی را توضیح دهند و توجیه کنند.
در تهیه و تجزیه و تحلیل گزارشهایی مانند ترازنامه و صورتهای درآمدی، مدیران مالی باید به جزئیات توجه کنند.
مدیران مالی باید در ریاضیات از جمله جبر مهارت داشته باشند. درک مالی بین المللی و اسناد مالی پیچیده نیز مهم است.
مدیران مالی با طیف وسیعی از اطلاعات و اسناد سر و کار دارند. آنها باید سازمان یافته بمانند تا کارهای خود را به طور موثر انجام دهند.
هرسازمانی هرچند کوچک، برای اطمینان از عملکرد درست خود و قدم برداشتن به سمت گسترش کسب و کار و صنعت خود به مدیریت نیاز دارد که شامل: مدیریت مالی، استراتژی و منابع انسانی و... است. با دانستن این مهارتها میتوانید خود مدیری با استدلالتر، با نفوذتر و بهتری باشید.