ویلیام جیمز و علم روان شناسی
ویلیام جیمز (William James)
ویلیام جیمز در ۱۱ ژانویه سال ۱۸۴۲ در یک خانواده ثروتمند در نیویورک به دنیا آمد. وی بزرگترین فیلسوف آمریکایی و بنیانگذار مکتب پراگماتیسم است. او فرزند بزرگ خانواده بود و ۴ خواهر و برادر دیگر نیز داشت. پدر وی روحانی سرشناس بود و همین مسئله باعث نفوذ او در قدرت و دستگاه سیاسی شده بود. اما ویلیام جیمز در هنگام تولد مشکلات جسمی زیادی داشت که تا آخر عمر زندگی او را تحت تاثیر قرار داد. جیمز با مشکل بینایی متولد شد که در مقطعی باعث نابینایی موقت او نیز شده بود. همچنین مشکلات گوارشی زیادی داشت که او را مجبور به تحمل رژیم غذایی خاصی تا آخر عمر کرد.
پدر جیمز بسیار ثروتمند بود و عمیقاً تحت تاثیر الهیات و عرفان امانوئل قرار داشت. وی معتقد بود فرزندانش باید با بهترین روشهای آموزشی تربیت شوند. در سال ۱۸۵۵ خانواده جیمز برای زندگی به اروپا رفتند و ویلیام جیمز در مدارس فرانسه، آلمان و سوئیس تحصیل کرد و علاوه بر یادگیری چند زبان زنده دنیا موزههای مختلفی در اروپا را دید.
وقتی جیمز و خانواده در سال ۱۸۶۰ از اروپا بازگشتند وی علاقه خود را نقاشی ابراز کرد که با مخالفت شدید پدرش مواجه شد. جیمز معتقد بود استعداد زیادی در نقاشی دارد اما پدرش وی را به خودکشی تهدید کرد و باعث شد ویلیام جیمز از نقاش شدن انصراف دهد. بنابراین یک سال بعد در سال ۱۸۶۱ جیمز در رشته شیمی در دانشگاه هاروارد ثبت نام کرد. بعد از آن به رشته فیزیولوژی و بعد وارد رشته پزشکی شد. جیمز طی سفر دریایی علمی دچار بیماری و کمر درد شدیدی شد. برای درمان با آبهای معدنی به آلمان رفت و در آنجا با فلسفه و روانشناسی آلمان آشنا شد. او بعد از آشنایی با ویلهم وونت تصمیم گرفت روانشناس شود و آن را به علم تبدیل کند. در اینجا بود که وی علاقه واقعی و راه زندگی خود را پیدا کرد.
بعد از چند سال به آمریکا برگشت و در سن ۲۷ سالگی تحصیلات پزشکی خود را به پایان رساند. وی در ۳۰ سالگی در دانشگاه هاروارد به تدریس فیزیولوژی مشغول شد و در سال ۱۸۷۵ نیز روانشناسی را تدریس کرد و اولین آزمایشگاه تجربی خود را در آمریکا ایجاد کرد. از تالیفات او کتاب اصول روانشناسی است که در سال ۱۸۷۹ تالیف کرد. ویلیام جیمز در سال ۱۸۷۸ با معلم مدرسهای در بوستون به نام آلیس هاوگیبوتر ازدواج کرد و صاحب ۵ فرزند شد.
جیمز در طول سالیان عمر خود از بیماری افسردگی رنج برد و نگارش کتاب اصول روانشناسی نزدیک به ۱۲ سال زمان برد. این کتاب در ۱۴۰۰ صفحه منتشر شد و جیمز بعد از دو سال کتاب را خلاصه کرد و با عنوان «روانشناسی: درس مختصر تر» به چاپ رساند. در سالهایی که جیمز به روانشناسی گرایش پیدا کرد روانشناسی بخشی از علم فلسفه به حساب میآمد بنابراین بسیاری از افراد جیمز را یک فیلسوف بزرگ میدانستند. در سال ۱۸۹۶ هنگامی که سومین کنگره روانشناسی در مونیخ آلمان برگزار شد بسیاری ویلهم وونت را پاپ روانشناسی دنیای قدیم و جیمز را پاپ روانشناسی جدید نامیدند و معتقد بودند این دو رهبر جهانی علم روانشناسی هستند. جیمز قوه استدلال، تصمیم گیری، احساسات، آرزوها و شناخت را بر اساس عوامل سازنده شان تجزیه و تحلیل میکرد و معتقد بود روانشناسی بخشی از علوم طبیعی است. و ی سالهای آخر عمر خود به تدریس فلسفه پرداخت و چندین کتاب نیز در این زمینه تالیف کرد.
در سال ۱۸۹۹ ویلیام جیمز در نزدیکی خانه خود در نیوهمپشایر سرگرم بالا رفتن از کوه بود که را ه برگشت را گم کرد و سرگردانی او در کوه باعث شدید شدن بیماری قلبی او شد. طی دو سال زمین گیر شد اما در کمال تعجب بهبود پیدا کرد و مشغول تدریس در دانشگاه هاروارد شد.
در سال ۱۹۰۷ بازنشسته شد و دانشگاه هاروارد را ترک کرد. در سال ۱۹۰۹ کتاب خود با عنوان “یک جهان کثرتگرا” را تالیف و منتشر کرد. در این کتاب وی آثار هگل، فخنر و برگسون را بررسی و تحلیل کرده است. وی سالهای آخر عمر خود را در خانهای روستایی در نیوهمپشایر زندگی کرد و سرانجام در سال ۱۹۱۰ بر اثر بیماری قلبی درگذشت. باور طلبی، انواع تجارب مذهبی و پراگماتیسم مهمترین تالیفات او هستند.
مقاله پیشنهادی : اختلال سایکوتیک
روانشناسی ویلیام جیمز
بررسی روانشناسی ویلیام جیمز نشان میدهد وی بیشتر از هر چیز دیگری به غریزه اعتقاد داشت و تمامی رفتار موجودات زنده را با غریزه تفسیر میکرد. اما وی معتقد بود انسان و هر موجود زندهای میتواند با کسب تجربه غریزه خود را تغییر داده و کورکورانه و بدون تغییر از غریزه پیروی نمیکند. وی الگوهای رفتاری شبه غریزی که در طول زندگی شکل میگیرند را عادت مینامید .
البته جیمز میان غریزه انسان و حیوان تفاوت زیادی قائل شده و معتقد بود رفتارهای حیوانات ساده، خودکار و محدود است؛ در حالی که غریزه انسانی بسیار پیچیده بوده و انسانها در طول عمر خود میتوانند عادتهای جدیدی را کسب کنند یا به عبارتی غریزه خود را تغییر دهند. انسان امیال و خواستههای زیادی داشته و البته ایجاد عادت جدید کاری سخت و زمانبر است. برای ایجاد عادت جدید هر فرد با تمرین و ممارست باید قاطعانه تصمیم گرفته و عمل کند. این تکرار و تمرین است که میتواند عادت را در مغز انسان ایجاد کند.
جیمز معتقد بود: «دقیقاً همان طور که مصرف نوشیدنیهای الکلی به صورت پراکنده میتواند ما را به یک دائمالخمر تبدیل کند، تکرار کارهای پراکنده میتواند ما را به فردی مقدس در حوزهی اخلاقیات، یا صاحب نظری در حیطهی علم تبدیل کند.»
ویدیو پیشنهادی : روانشناسی
وی معتقد بود که فرد توسط دیواری به نام جمجمه از دیگران جدا میشود. نیمی از این دیوار متعلق به دنیای خود فرد و نیمه دیگر متعلق به دیگران است. وی معتقد بود روانشناسی به دنبال کشف ریشه افکار و احساسات انسانها است و به همین دلیل است که افراد به علم روانشناسی علاقه مند شده و به سراغ روانشناسان میروند. طبق روانشاسی ویلیام جیمز انسانها علاوه بر دیدگاه متفاوتی که به دنیا دارند هر روز و ساعت دیدگاه خود نسبت به مسائل مختلف را تغییر میدهند.
وی میگفت احساسات ما در هنگام خواب و بیداری، گرسنگی و سیری، خستگی و شادابی، شب و روز، در تغییر فصول، در سنین مختلف از کودکی تا پیری متفاوت و متغیر است. بنابراین چیزی که برایمان بسیار جالب و هیجان انگیز بوده است ممکن است در سالهای بعد اصلاً جالب و جذاب نباشد.
جیمز افکار انسان را منحصر به فرد و غیر قابل تکرار میدانست زیرا معتقد بود جهان در حال گذر و تغییر و دگرگونی است بنابراین افکار ما نیز تغییر و دگرگونی دارد. انسانها اغلب با تغییر دیدگاه خود نسبت به مسائل حیرت زده میشوند. البته جیمز این تغییرات را طبیعی و مطابق با خصلت انسانی میدانست.
ویلیام جیمز معتقد بود فکر انسان مانند چشمهای جوشان همیشه در حال جاری شده است. وی در یکی از کتابهای خود مینویسد: :« گذر اندیشه از موضوعی به موضوع دیگر، به معنای وجود وقفهای در میان آنها نیست، بلکه این گذر همچون بندهایی است که در چوب خیزران وجود دارد. همان طور که بندها جزئی از چوب خیزران هستند این گذر هم بخشی از جریان اندیشه است.»
جیمز آرزو داشت کاوشگر، فرد محبوب و زیبا یا یک میلیونر شود اما سرانجام به این واقعیت تلخ رسید که هر فردی فقط یک نفر است. برای رسیدن به موفقیت در زندگی باید یک الگو و مسیر حرکت را برای خود انتخاب کرده و تلاش خود را دراین مسیر متمرکز کنیم. جنبه بد این تفکر این است که چنانچه انسان برای خود هدفی انتخاب کند و در این مسیر شکست خورده و به مقصد نرسد، ضربه سنگینی را متحمل شده و دچار یاس و ناامیدی در زندگی میشود.
جیمز میگفت برای رهایی از شکست و پیشروی به سوی پیروزی باید توهم و خیال بافی را از خود دور کنیم. هر خیالی مانند داشتن اندام زیبا، آرزوی دوباره جوان شدن، ورزشکار و هنرپیشه مشهور شدن اگر کنار گذاشته و از خود دور کنیم باعث سبکی ما شده و رسیدن به اهداف و آرزوها را ممکن میسازد.
روانشناسی ویلیام جیمز اغلب فردگرا و عمل گرا است. وی معتقد بود ذهن انسان مانند شفق قطبی است که توازن آن با هر تغییر به هم خورده و دوباره به تعادل میرسد. روانشناسی کاربری برخاسته از تفکرات عمل گرایانه جیمز است که باعث تغییر و تحول در علم روانشناسی شده است.
سودمندی و مفید بودن است که ارزش و واقعیت هر پدیدهای را نشان میدهد. جیمز در سالهای تحقیق و بررسی خود تمام جنبههای روانشناسی مانند شناخت احساسات، اراده و تجربههای مذهبی را مورد مطالعه قرار داد و حیطه علم روانشناسی را به نوعی بسط و گسترش داد.
مقاله پیشنهادی : بی اشتهایی عصبی
آثار و تالیفات ویلیام جیمز
همان طور که گفته شده کتاب اصول روانشناسی اولین کتاب جیمز بود. آثار و تالیفات دیگر جیمز شامل «طرق آزمایش دینی و روحانی»۱۹۰۲ ، کتاب مشهور «پراگماتیسم» ۱۹۰۷، «عالم متکثر» ،۱۹۰۹ «معنی حقیقت» ۱۹۰۹ است. کتاب «برخی از مسائل فلسفه» یک سال بعد از مرگ وی منتشر شد و بعد از آن کتاب مهمی با عنوان رسالاتی در فلسفه تجربی اساسی» چاپ شد.
کتاب پراگماتیسم شامل هشت سخنرانی است و فصل پایانی آن نیز درباره حقیقت این سخنرانیها نوشته شده است. جیمز این سخنرانیها را طی ماههای نوامبر و دسامبر سال ۱۹۰۶ تا ژانویه سال ۱۹۰۷ در موسسه لوول در دانشگاه کلمبیا آمریکا ارائه کرده است.
مقاله پیشنهادی : پرخوری عصبی
سلام. ممنون از مقاله خوب شما. کاش قدری بیشتر در مورد ابعاد افسردگی ویلیام جیمز فقید مینوشتید و روحیات این اندیشمند بزرگ را مورد واکاوی عمیقتری قرار میدادید؛ فیالمثل اینکه به چه اختلالاتی مبتلا بود و آنها چه تاثیری بر زندگی او داشتند و چگونه توانست از آنها خلاصی یابد. متشکرم