آشنایی با افعال بی قاعده در زبان انگلیسی
در زبان انگلیسی افعال مختلفی وجود دارد که برخی آنها با نام بی قاعده شناخته می شوند که صورت گذشته و سومشان ed نمیگیرد. و در اكثر زمان ها با فعل تفاوت دارند به همین خاطر به آنها افعال بی قاعده میگوییم. شناخت این افعال و استفاده صحیح از آنها برای امر یادگیری زبان انگلیسی بسیار ضروری است. همچنین در کنار این مطلب می توانید یادگیری اصطلاحات رایج زبان انگلیسی به ساده ترین روش را نیز مطالعه فرمایید.
انواع افعال بی قاعده در زبان انگلیسی
در زبان انگلیسی سه نوع افعال بی قاعده می توان یافت.
نوع نخست: افعالی که سه شکل آنها مشابه است.
بطور مثال:
- Let (اجازه دادن)→let→let
- Hit (ضربه زدن)→hit→hit
- Bid (پيشنهاد دادن) →bid→bid
نوع دوم: فعل هايي که دو بخش آنها مشابه است.
مثل:
- Bend(خم شدن)→bent→bent
- Catch (دستگير شدن)→caught→caught
- Deal (معامله كردن)→dealt→dealt
نوع سوم: فعل هايی که دارای سه شکل مختلف می باشند.
مثل:
- Draw (رسم كردن)→drew→drawn
- Drink(آشاميدن)→drank→drunk
- Drive (رانندگي كردن)→drove→driven
پرکاربردترین افعال بی قاعده در زبان انگلیسی کدامند
نکته حائز اهمیت: برخی از افعال هم به صورت بی قاعده و هم به شكل با قاعده مورد استفاده قرار می گیرند. یعنی هم شكل آنها تغيير مي كند هم ed میگیرند.
تعداد زيادي فعل در زبان انگلیسی وجود دارد که از قواعد این زبان پیروی نمی کنند که افعال بی قاعده يا نامنظم نام گذاري شده اند. این فعل ها در زبان انگلیسی اندكي مشکل هستند. بطوريكه ما دیگر نمی توانیم برای تبدیل افعال بی قاعده به گذشته ساده (ed) یا (d)به آخر كلمات اضافه کنیم، اما این عمل را می توانیم در مورد افعال با قاعده انجام دهیم .به جزء مصدر، افعال بی قاعده دو شکل دیگر هم دارند:
- اسم مفعول
- گذشته ساده.
تعدادی افعال بی قاعده در زبان انگلیسی وجود دارند که در انگلیسی (آمریکایی) جزء افعال با قاعده به حساب مي آيند. بطور مثال یکی از این افعال فعل learn می باشد که شکل های دوم و سوم آن در انگلیسی آمریکایی هر دو (burned) است ولی این فعل در انگلیسی (بریتانیایی) يكي از افعال بی قاعده است که شکل های دوم و سوم آن burnt است.
چند نوع دیگر از این افعال عبارتند از:
burn, smell,learn,dream,kneel, lean, leap, spell, spill, spoil
بیش از ۱۸۰ فعل انگلیسی وجود دارند که بي قاعده اند و همه ي قواعد مورد استفاده در افعال را عدم پذيرش میکنند. افعال بی قاعده، از قاعده وصل شدن (ed) در انتهاي فعل پيروي نکرده و در خود کلمه،تغییرات پياده مي شود که قاعدهای برای این تغییر نیز وجود ندارد.
حفظ این تعداد فعل که خيلي از آنها روزمره مداوم تکرار میشوند، میتواند عذاب آور باشد. اما با اين حساب شرایط میتوانست از اين بدتر هم باشد، چون در انگلیسی سال های قبل دوبرابر این تعداد ، افعال بی قاعده در زبان انگلیسی عنوان می شد که در طی سالهای سپری شده این کلمات و روش بكارگيري از آنها تغییر کرده است.
در كل افعال باقاعده زمان استفاده در برخي جملات مانند(گذشته ساده و ماضی بعید)، در انتهایشان حروف ed افزوده میشود. ولي در افعال بی قاعده، راه یا ساختار مشخصی برای ایجاد آن وجود ندارد و خود کلمات تغییر پيدا مي كنند و اما در تعدادی از آنها، افعال بدون تغییر باقی میمانند.
مانند:
- I write, I wrote, I had written.
- I laugh, I laughed, I had laughed.
که در مثال اول (من مینویسم، من نوشتم، من داشتم مینوشتم) جزو افعال بیقاعده است و همانطور که مشاهده ميكنيد فعلي كه استفاده شده کاملا از لحاظ نوشتاری و خواندن تغییر كرده است. در مثال دوم(من میخندم، من خندیدم، من داشتم میخندیدم) فعل باقاعده است و ed به آن اضافه شده است.
۴ روش كه يادگيري و حفظ افعال بی قاعده را آسان ميكند:
۱. تقسيم بندي افعال بی قاعده
تقسيم بندي افعال بی قاعده و به خاطر سپردن هر يك از اين تقسيم بندي ها بطور جداگانه،در كل افعال بیقاعده از هیچگونه قاعده خاصی پيروي نمیکنند ولي میتوان با تقسيم بندي به روش هايي كه در پايين مثال زديم آنهایی را که ساختار مثل هم دارند را به ترتیب الفبا جدا کرد و چند دسته کوتاهتر ساخت. این که چگونه باید تقسيم بندي کرد به خودتان بستگی دارد اما ما چند نمونه پيشنهاد مي كنيم:
- فعلهایی که در دو شکل گذشته مشابه هستند و نه در شکل حال. برای نمونه : breed,bred
- فعلهایی که در انتهای بخش سوم، حروف en حضور دارد. مثل: speak,spoken یا هر شکلی که میتوانید کلمات را مشابه ببینید.
۲. هنگام یادگیری افعال حالتهای گذشته آنرا نیز حفظ کنید
حين یادگرفتن معنای فعل، حالتهای گذشته آن را حفظ و به خاطر بسپاريد اگر در همان ابتدا زمان یاد گرفتن معنای فعل، حالتهای گذشته را هم به خاطر بسپاريد کار شما برای حفظ این افعال آسان تر میشود. مقاله ی آشنایی با جملات و اصطلاحات کاربردی انگلیسی در سفر به شما کمک زیادی خواهد کرد.
براي مثال هنگام به خاطر سپردن و حفظ معنای فعل steal کنار حفظ معنی که در این مثال take something without permission (برداشتن چیزی بدون اجازه گرفتن) است، بیقاعده بودن آن را بازبيني و چك كرده و stole, stolen را همزمان بهخاطر بسپرد.
۳. افعال پر کاربرد را یاد بگیرید
در شروع كار ۱۰ فعل پركاربرد از افعال بی قاعده در زبان انگلیسی را به ذهن بسپاريد،بسياري از افعال بیقاعده اكثراً به كار گرفته نمیشوند و تاكيدي به يادگيري آنها نیست. به طور مثال broadcast که احتمالا نیازی به بكارگيري آن در هنگام روز ندارید. اما از آن سمت افعالی هستند که در روزمره ممکن است از حالتهای گذشته آنها صد ها بار استفاده کنید. بهتر است اول این کلمات را کاملا به خاطر بسپاريد تا بعد سراغ بقیه کلمات برويد:
- Think, thought, thought
- Become, became, become
- Know, knew, known
- Come, came, come
- Get, got, gotten
- Give, gave, given
- Go, went, gone
- See, saw, seen
- Say, said, said
- Find, found, found
۴. با افعال بی قاعده بازی بسازيد و آن را به راحتی با فلشکارت حفظ کنيد اگر از اين راه جواب نگرفتيد
میتوانید بازیهای اینترنتی وا بكار بگيريد . مثل بازی (كوييز كنسولگري) یا بازی (چرخ افعال دیکشنری مکمیلان) که برای بهره و اجرای آن ملزم به ابزار فلش در نرم افزار وب خواهيد داشت یا (Quia)، یا خود با هر وسیله ای که دلتان مي خواهد بازی خودتان را تولید کنید.
بطور مثال کارتهایی درست كنيد که به روي هريك از آنها یکی از حالتهای افعال بی قاعده نوشته شده باشد. و بعد آنها را برعكس به روی میز بگذاريد و دو به دو چک کنید و اگر اين دو کارتي كه انتخاب كرديد از یک فعل بودند، به رو روی میز بگذارید و اگر نبودند دوباره برعكس روی میز بچینید و اینطور سرگرم بازي و يادگيري مي شويد.
لیست افعال بیقاعده در زبان انگلیسی
ترجمه فارسی | Infinitive | Simple Past | Past Participle |
---|---|---|---|
فرود امدن، فروکش کردن | alight | alighted, alit | alighted, alit |
برخاستن | arise | arose | arisen |
بیدار کردن، بیدار شدن | awake | awoke, awaked | awoken, awaked |
بودن | be | was, were | been |
تحمل کردن | bear | bore | borne, born |
زدن | beat | beat | beaten, beat |
شدن | become | became | become |
ایجاد کردن | beget | begot | begotten |
شروع کردن | begin | began | begun |
خم کردن، خم شدن | bend | bent | bent |
محروم کردن | bereave | bereaved, bereft | bereaved, bereft |
تقاضا کردن | beseech | besought, beseeched | besought, beseeched |
شرط بستن | bet | bet, betted | bet, betted |
پیشنهاد کردن | bid | bade, bid | bidden, bid, bade |
در جایی باقی ماندن | bide | bade, bided | bided |
بستن | bind | bound | bound |
گاز گزفتن | bite | bit | bitten |
خونریزی کردن | bleed | bled | bled |
برکت دادن، تقدیس کردن | bless | blessed, blest | blessed, blest |
دمیدن، ترکیدن | blow | blew | blown |
شکستن | break | broke | broken |
بدنیا آوردن، تولیدمثل کردن | breed | bred | bred |
آوردن | bring | brought | brought |
پخش کردن | broadcast | broadcast, broadcasted | broadcast, broadcasted |
ساختن | build | built | built |
سوزاندن | burn | burnt, burned | burnt, burned |
ترکیدن، از هم پاشیدن | burst | burst | burst |
خراب کردن | bust | bust, busted | bust, busted |
خریدن | buy | bought | bought |
توانستن | can | could | (kein Participle) |
افکندن | cast | cast | cast |
گرفتن | catch | caught | caught |
انتخاب کردن | choose | chose | chosen |
شکافتن | cleave | cleft, cleaved, clove | cleft, cleaved, cloven |
چسبیدن | cling | clung | clung |
پوشاندن | clothe | clothed, clad | clothed, clad |
آمدن | come | came | come |
هزینه داشتن | cost | cost | cost |
خزیدن | creep | crept | crept |
بانگ زدن | crow | crowed | crew, crowed |
بریدن | cut | cut | cut |
معامله کردن | deal | dealt | dealt |
کندن | dig | dug | dug |
انجام دادن | do | did | done |
کشیدن | draw | drew | drawn |
خواب دیدن | dream | dreamt, dreamed | dreamt, dreamed |
نوشیدن | drink | drank | drunk |
راندن | drive | drove | driven |
زندگی کردن | dwell | dwelt, dwelled | dwelt, dwelled |
خوردن | eat | ate | eaten |
سقوط کردن، افتادن | fall | fell | fallen |
غذا دادن | feed | fed | fed |
احساس کردن | feel | felt | felt |
جنگیدن، دعوا کردن | fight | fought | fought |
پیدا کردن | find | found | found |
فرار کردن | flee | fled | fled |
پرت کردن | fling | flung | flung |
پرواز کردن | fly | flew | flown |
ممنوع کردن | forbid | forbad, forbade | forbid, forbidden |
پیشبینی کردن | forecast | forecast, forecasted | forecast, forecasted |
فراموش کردن | forget | forgot | forgotten |
رها کردن | forsake | forsook | forsaken |
یخ زدن | freeze | froze | frozen |
اخته کردن | geld | gelded, gelt | gelded, gelt |
گرفتن | get | got | got, gotten |
زراندود کردن | gild | gilded, gilt | gilded, gilt |
دادن | give | gave | given |
ساییدن | gnaw | gnawed | gnawed, gnawn |
رفتن | go | went | gone |
خرد کردن | grind | ground | ground |
محکم گرفتن | grip | gripped, gript | gripped, gript |
رشد کردن | grow | grew | grown |
آویزان شدن | hang | hung | hung |
داشتن | have | had | had |
شنیدن | hear | heard | heard |
تقلا کردن | heave | heaved, hove | heaved, hove |
بریدن | hew | hewed | hewed, hewn |
پنهان کردن | hide | hid | hidden, hid |
زدن | hit | hit | hit |
نگه داشتن | hold | held | held |
آسیب رساندن | hurt | hurt | hurt |
نگه داشتن | keep | kept | kept |
زانو زدن | kneel | knelt, kneeled | knelt, kneeled |
گره زدن | knit | knitted, knit | knitted, knit |
دانستن | know | knew | known |
دراز کشیدن | lay | laid | laid |
راهنمایی کردن، رهبری کردن | lead | led | led |
تکیه دادن | lean | leant, leaned | leant, leaned |
جستن، پریدن | leap | leapt, leaped | leapt, leaped |
یاد گرفتن | learn | learnt, learned | learnt, learned |
ترک کردن | leave | left | left |
قرض دادن | lend | lent | lent |
اجازه دادن | let | let | let |
دراز کشیدن | lie | lay | lain |
روشن کردن | light | lit, lighted | lit, lighted |
باختن | lose | lost | lost |
ساختن | make | made | made |
ممکن بودن | may | might | (kein Participle) |
معنی داشتن | mean | meant | meant |
ملاقات کردن | meet | met | met |
ذوب شدن | melt | melted | molten, melted |
چمن زدن | mow | mowed | mown, mowed |
پرداختن | pay | paid | paid |
نوشتن | pen | pent, penned | pent, penned |
درخواست کردن | plead | pled, pleaded | pled, pleaded |
ثابت کردن | prove | proved | proven, proved |
گذاشتن | put | put | put |
دست کشیدن، تسلیم شدن | quit | quit, quitted | quit, quitted |
خواندن | read | read | read |
رها شدن | rid | rid, ridded | rid, ridded |
راندن، سوار شدن | ride | rode | ridden |
زنگ زدن | ring | rang | rung |
برخاستن | rise | rose | risen |
دویدن | run | ran | run |
بریدن | saw | sawed | sawn, sawed |
گفتن | say | said | said |
دیدن | see | saw | seen |
جستجو گردن | seek | sought | sought |
فروختن | sell | sold | sold |
ارسال کردن | send | sent | sent |
قرار دادن | set | set | set |
دوختن | sew | sewed | sewn, sewed |
تکان دادن | shake | shook | shaken |
باید | shall | should | (kein Participle) |
قیچی کردن | shear | sheared | shorn, sheared |
ریختن | shed | shed | shed |
درخشیدن | shine | shone | shone |
ریدن | shit | shit, shitted, shat | shit, shitted, shat |
نعل زدن | shoe | shod, shoed | shod, shoed |
تیر اندازی کردن | shoot | shot | shot |
نشان دادن | show | showed | shown, showed |
پاره کردن | shred | shred, shredded | shred, shredded |
کوچک شدن | shrink | shrank, shrunk | shrunk |
shut | shut | shut | shut |
آواز خواندن | sing | sang | sung |
فرو رفتن | sink | sank | sunk |
نشستن | sit | sat | sat |
به قتل رساندن | slay | slew | slain |
خوابیدن | sleep | slept | slept |
لغزیدن | slide | slid | slid |
پرتاب کردن | sling | slung | slung |
دزدکی و آرام حرکت کردن | slink | slunk | slunk |
چاک دادن، دریدن | slit | slit | slit |
بو دادن | smell | smelt, smelled | smelt, smelled |
شکست دادن | smite | smote | smitten |
کاشتن | sow | sowed | sown, sowed |
حرف زدن | speak | spoke | spoken |
سرعت گرفتن، با سرعت رفتن | speed | sped, speeded | sped, speeded |
هجی کردن | spell | spelt, spelled | spelt, spelled |
صرف کردن | spend | spent | spent |
ریختن | spill | spilt, spilled | spilt, spilled |
چرخیدن، چرخاندن | spin | spun | spun |
تف انداختن | spit | spat | spat |
از هم جدا کردن | split | split | split |
خراب کردن | spoil | spoilt, spoiled | spoilt, spoiled |
پخش کردن | spread | spread | spread |
جهیدن | spring | sprang, sprung | sprung |
ایستادن | stand | stood | stood |
دزدیدن | steal | stole | stolen |
چسبیدن | stick | stuck | stuck |
نیش زدن | sting | stung | stung |
بوی بد دادن | stink | stank, stunk | stunk |
گام های بلند برداشتن | stride | strode | stridden |
حمله کردن | strike | struck | struck |
رشته کردن، کشیدن | string | strung | strung |
کوشیدن | strive | strove | striven |
قسم خوردن | swear | swore | sworn |
عرق کردن | sweat | sweat, sweated | sweat, sweated |
جارو زدن | sweep | swept | swept |
متورم شدن | swell | swelled | swollen, swelled |
شنا کردن | swim | swam | swum |
نوسان کردن | swing | swung | swung |
گرفتن | take | took | taken |
آموزش دادن | teach | taught | taught |
اشک ریختن | tear | tore | torn |
برنامه تلزیویونی پخش کردن | telecast | telecast, telecasted | telecast, telecasted |
گفتن | tell | told | told |
فکر کردن | think | thought | thought |
انداختن | throw | threw | thrown |
چپاندن | thrust | thrust | thrust |
راه رفتن | tread | trod | trodden |
فهمیدن | understand | understood | understood |
از خواب بیدار کردن | wake | woke, waked | woken, waked |
پوشیدن | wear | wore | worn |
بافتن | weave | wove | woven |
ازدواح کردن | wed | wed, wedded | wed, wedded |
گریستن | weep | wept | wept |
خیس کردن | wet | wet, wetted | wet, wetted |
بردن | win | won | won |
از نفس انداختن | wind | wound | wound |
فشردن | wring | wrung | wrung |
نوشتن | write | wrote | written |