فلسفه رنه دکارت در مورد چه موضوعی صحبت می کند؟
فلسفه رنه دکارت
دکارت چه مسائلی را بیان کرد که انقدر مهم و تامل برانگیز هستند؟ اصلا رنه دکارت چه کسی بود؟ چگونه زندگی کرد؟ در فلسفه رنه دکارت در مورد چه موضوعی صحبت میشود؟ در ادامه این مقاله با ما همراه باشید تا پاسخ تمام این پرسشها را دریافت کنید.
ویدیو پیشنهادی : آموزش رایگان تاریخ روانکاوی فروید
زندگی نامه رنه دکارت
رنه دکارت که به او لقب پدر فلسفه مدرن و هندسه تحلیلی را نیز داده-اند، نجیب زادهای بود که در سال ۱۵۹۶ در شهرستان اندر-ا-لوار فرانسه به دنیا آمد. پدر او یکی از اعضای پارلمان بریتانیا بود.
دکارت تا ۱۶ سالگی در مدرسه لافلش به تحصیل پرداخت و در این مدت دروس بسیار مهمی از جمله ریاضیات، جبر، منطق و اخلاق را آموخت. او عاشق کسب علوم جدید بود و در این راه از هیچ تلاشی فروگذار نبود. پس از فارغ التحصیل شدن از مدرسه، مدتی را به کسب علوم حقوق و پزشکی پرداخت.
دکارت هنگامی که مشغول تحصیل در مدرسه بود، در یک سخنرانی شرکت کرد که موضوع آن، کشف کردن چند سیاره سرگردان در اطراف مشتری بود. این سخنرانی برای او بسیار جذاب و تامل برانگیز بوده و او را در مورد مسئله ای به فکر فرو برد.
دکارت از انجام کارهای مختلف و کسب تجربیات جدید هیچ ابایی نداشت به طوری که پای ثابت مجالس رقص و قمار بود. اگر در مورد دین او بخواهیم صحبت کنیم باید گفت که او یک کاتولیک بود. نزدیکانش بر این باور بودند که او فرد بسیار مومنی بود اما هم عصرانش به خاطر اعتقادات و گفته هایش او را فردی بی خدا و کافر میدانستند.
پس از گذشت چند سال، تصمیم گرفت به خدمت ارتش هلند درآید و به دنبال راهی باشد که برای زندگی سودمند است. او در تمام طول خدمتش در ارتش، به دنبال کشف موارد جدیدی در ریاضیات بود.
ویدیو پیشنهادی :ویدئو آموزشی روانشناسی
رنه دکارت دو سال بعد، از خدمت به ارتش نیز کناره گرفت و مدتی را صرف تحقیق و مطالعه در مورد فلسفه کرد و در پی این کار به سفرهای زیادی رفت.
در نهایت در سال ۱۶۲۸ میلادی به مدت ۲۱ سال در هلند ساکن شد و در تمام این مدت با تامل و تفکر در محیط اطراف، به تحقیق در مورد مسائل علمی پرداخت.
در سال ۱۶۴۹ ملکه سوئد از او درخواست کرد که به استکهلم برود و به او فلسفه بیاموزد. اما خب آب و هوای سرد سوئد او را به مریضی سختی دچار کرد و سرانجام در سال ۱۶۵۰ در سن ۵۳ سالگی چشم از جهان فرو بست.
این فیلسوف بزرگ کتابهای اصول فلسفه، گفتار در روش و تاملات در فلسفه اولی را نوشت و با نوشتن کتاب گفتار در روش مشهور شد. نکتهای که در مورد آثار رنه دکارت وجود دارد این است که، به قدری تخصصی هستند که برای توده مردم قابل فهم نیستند.
عقلانیت در فلسفه رنه دکارت
دکارت به عقل و منطق معتقد بود و این را میتوان در تمام برهههای زندگی او دید. دکارت دوست داشت که در مورد همه چیز مطمئن باشد و به همین دلیل عاشق ریاضیات بود. زیرا در این علم همه چیز ثابت شده و مطمئن است.
پایه و اساس فلسفه رنه دکارت بر اساس عقلانیت است. اما اصلا این فلسفه در مورد چه چیزی صحبت میکند؟
باور دکارت این بود که در جهان دو معقوله ذهنی و فیزیکی وجود دارد. منظور از معقوله فیزیکی، بدن تمام موجودات و اجزای قابل دیدن و لمس کردن است. اما منظور از معقوله ذهنی دقیقا چیست؟ در فلسفه رنه دکارت معقوله ذهنی یا واقعیت ذهنی، به هر نوع از آگاهی و فکر کردن گفته میشود.
حالا سوالی که مطرح میشود این است که منشاء این عقلانیت در فلسفه رنه دکارت کجاست؟
همانطور که گفته شد دکارت فردی بسیار منطقی بود و از نظر او فلسفه رابطه مستقیمی با دیدگاه انسانها از زندگی داشت. برای او فلسفه بسیار مهم بود اما تنها موضوعی که او را آزار میداد این بود که در فلسفه مانند ریاضیات همه چیر اثبات شده و قطعی نیست و نمی توان در تمامی موارد به آن اعتماد کرد.
پس تصمیم گرفت که این قطعیت را به فلسفه تزریق کند. اما چگونه؟
مقاله پیشنهادی : انواع روانشناسی را بشناسید
دوگانگی دکارتی
دوگانهای که در فلسفه رنه دکارت وجود دارد، دوگانه ذهن و بدن است. یعنی جسم و روح از یکدیگر جدا هستند. همانطور که ذکر شد، از نظر دکارت جهان از دو معقوله ذهنی و فیزیکی تشکیل شده است. حالا سوالی که مطرح کرد این بود؛ این دو معقوله چگونه با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند و در یک راستا حرکت میکنند؟ دلیل رفتار ما انسانها چیست؟
ما قدرت تفکر داریم و بر طبق افکارمان عمل می کنیم، از طرف دیگر جسم ما فیزیکی است و تحت فرمان ما، اما چگونه جسم ما از روحمان فرمان میگیرد؟ اصلا این روح ماست که به جسم ما فرمان میدهد؟
همانطور که میدانیم جسم ما مادیست و روحمان غیر مادی، پس چگونه یک غیر ماده روی یک ماده اثر میگذارد؟
تمام این موارد سوالهایی بود که دکارت در دوگانگی خود مطرح کرد و به دنبال پاسخ آنها بود.
برخی از جملات زیبا و مشهور دکارت عبارتند از:
- انسان نباید هیچ امری را به عنوان حقیقت قبولکند . مگر آنکه به راستی در نظر او حقیقت باشد.
- از هیچ اندیشه جدیدی بدون فهم آن حمایت نکنید. بلکه با شک و تردید در آن وارد شده و حقیقت را کشف کنید.
- زمانی که خداوند ما را خلق میکرد . تصور فطری خویش را در ذهن ما مهر نمود.
- منظور من از اخلاق کامل و عالی آن چیزی است که از دانش تمام دنیا حاصل میشود. این در حقیقت آخرین درجه خرد انسانی است.
من میاندیشم پس هستم
این یکی از جملههای بسیار معروفیست که اگر اهل مطالعه و تامل باشید بسیار شنیدهاید. اما این جمله از کجا آمده است و چه ارتباطی به فلسفه رنه دکارت دارد؟
این فیلسوف بزرگ برای شروع از شک کردن استفاده کرد. او در همه چیز شک کرد تا از شک به یقین برسد. امروزه از این روش به عنوان شک دکارتی یاد میشود.
در ابتدا از شک به خود و جهان شروع کرد. شبهههای بسیاری را برای خود مطرح کرد تا به یک نتیجهی مهم رسید.
در همه چیز میتوان شک کرد، به غیر از شک کردن
او بالاخره و پس از تحقیقهای بسیار به یک یقین رسید و این جمله شروع راهی شد برای رسیدن به پاسخ دیگر پرسشهای او.
از نظر او شک کردن یکی از حالتهای فکر کردن بود، پس به این نتیجه رسید که او موجودی است با قدرت تفکر. آن جا بود که او این جمله معروف خود را بیان کرد : میاندیشم پس هستم. هستم چون فکر میکنم. فکر میکنم چون شک میکنم.
ذهن انسان به واسطه قدرت تفکری که دارد رها است. علاوه بر این ذهن قابل تجزیه نیست و فنا ناپذیر است. در صورتی که جسم انسان به مرور تجزیه میشود و از بین میرود.
پس از رسیدن به این جمله بود که دکارت به خودآگاهی رسید. حالا زمان آن رسیده بود که در مورد جهان خارج به یقین برسد. او برای رسیدن به این اطمینان و یقین چه کرد؟
رنه دکارت برای انجام این کار از دو مورد کمک گرفت:
- خودآگاهی
- اعتماد به خداوند
در جهان چیزهای زیادی وجود دارند که قابل دیدن و لمس کردن هستند، پس وجودشان حتمیست.
موارد بسیاری نیز هستند که قابل دیدن و لمس کردن نیستند اما قابل ادراک با عقل هستند. از آن جایی که دکارت به خودآگاهی رسیده و وجود عقل خود را اثبات کرده بود، گفت هر چه را که می توان با عقل درک کرد؛ وجودش حتمیست.
در مورد جهان خارج و موارد موجود در آن نیز به خداوند اعتماد کرده و وجودشان را برای خود به اثبات رسانید؛ از گفتههای دکارت میتوان به این نتیجه رسید که در وجود خدا، وجود جهان خارج و وجود اندیشه و قدرت تفکر در انسان به هیچ وجه نمیتوان شک کرد.
فلسفه رنه دکارت بسیار تاثیر گذار بود زیرا باعث پایه گذاری زیربنای مکتب خردگرایی در اروپا شد و در واقع میتوان گفت که علم فلسفه و فلاسفه بعد از او، مدیون این فیلسوف بزرگ هستند.
البته نباید از تاثیرات و کشفیات او در علوم ریاضی، جبر و هندسه نیز چشم پوشی کرد.
یکی از آثار دکارت تاملات است. او در این کتاب خواننده را بسیار مشتاق میکند که به دنبال استدلالهای مختلف در مورد وجود خود برود و دانش و آگاهی خود را افزایش دهد.
دیگر آثار این فیلسوف بزرگ عبارتند از: فلسفه دکارت، قواعد هدایت ذهن، کارگاه خرد، انفعالات نفسانی، اصول فلسفه و گفتار در روش.
سخن آخر:
تلاش تمام دانشمندان و فیلسوفان جهان، افزایش آگاهی مردم بوده و هست؛ ما هم تلاش میکنیم که با انتقال اطلاعات به شما باعث افزایش آگاهی و انتقال حس خوب در تک تک شما عزیزان شویم.
امیدواریم این مقاله هم برای شما مفید بوده باشد.
💜بسیار عالی