روانشناسی فیزیولوژیک چیست؟
تا کنون در مقالههای مختلف با تعریف علم روانشناسی و شاخههای آن و هم چنین رویکردهایی که از آنها در علم روان زیست شناختی استفاده میشود گفتیم.
اگر یادتان باشد، یکی از رویکردهایی که برای بررسی مسائل روانشناختی از آن استفاده میشد، رویکرد زیست شناختی بود. در این مقاله میخواهیم با حوزه روانشناسی فیزیولوژیک آشنا شویم. بخشی از روانشناسی که بیشترین استفاده را از رویکرد زیست شناختی میکند. با ما همراه باشید.
مقاله پیشنهادی :روانشناسی کودک و نوجوان
تعریف روانشناسی فیزیولوژیک
اگر یادتان باشد روانشناسی را علم مطالعه رفتار و فرایندهای ذهنی تعریف کردیم. در این تعریف میتوانیم فرایندهای ذهنی را هم نوعی رفتار بدانیم. وقتی میخواهیم این نوع رفتار را بررسی کنیم به دنیایی وسیع و پیچیده میرسیم.
دنیایی که برای ورود به آن نیاز به دانشی از چند حوزه داریم. درک فرایندهای ذهنی بدون شناخت فیزیولوژی مغز و اعصاب، همانقدر ناقص است که درک فرایندهای ذهنی بدون دانش روانشناسی ناقص خواهد بود.
همین نیاز باعث شده تا روانشناسی فیزیولوژیک متولد شود. حوزهای از روانشناسی که از دانش علوم اعصاب، زیست شناسی، پزشکی و روانشناسی به طور مشترک استفاده میکند.
در واقع حالا با گذشت زمان و با افزایش دانش متخصصان میتوانیم به صورت قراردادی بنیادهای اصلی رفتار را به دو دسته تقسیم کنیم: بنیادهای زیستی و بنیادهای محیطی.
ویدیو پیشنهادی : روانشناسی
حالا که در بحث روانشناسی فیزیولوژیک مفهوم و تعریف روانشناسی را مرور کردیم، شاید بهتر باشد واژه فیزیولوژی را هم معنا کنیم تا تعریفمان کاملتر باشد:
فیزیولوژي به مطالعه کارکرد ساختارهای فیزیکی موجود زنده میپردازد، به عبارت دیگر واژه فیزیولوژی به معنی علم به اعمال بدن موجودات زنده است.
روانشناسی فیزیولوژیک را میتوان بخشی از زیست روانشناسی یا نگاه زیست شناسانه به روانشناسی در نظر گرفت که مکانیسمهای عصبی رفتار را در جریان دستکاری مستقیم مغز، تحت آزمایشات کنترل شده، مورد مطالعه قرار میدهد.
تاریخچه روانشناسی فیزیولوژیک
از نگاه فلاسفه یونان به کارکرد مغز و کنجکاوی بشر برای آنکه بتواند جایی را که تفکر از آن آغاز میشود که بگذریم، شاید بتوانیم بگوییم که آغاز رسمی روانشناسی فیزیولوژیک با نام دکارت گره خورده است.
دکارت بیان می کرد که نمیتوان تمامی اعمال انسان را با قصد هشیار و اراده آزاد توضیح داد. او اعمال انسانها را به دو دسته تقسیم بندی کرد:
- اعمال غیر ارادی که در پاسخ به محرکهای بیرونی و به صورت مکانیکی اتفاق میافتند و دکارت نام این اعمال را «بازتاب» گذاشت.
- اعمال ارادی که تحت تاثیر اراده و هشیاری فرد بهوجود میآیند.
ویلهم وونت که او را به عنوان پایهگذار روانشناسی علمی میشناسیم، برای اولین بار اصطلاح روانشناسی فیزیولوژیک را به کار برد و حتی نام کتاب خود را روانشناسی فیزیولوژیک گذاشت.
مقاله پیشنهادی :تفاوت روانشناسی بالینی و عمومی
با همه تلاشهای ویلهم وونت شاید بتوان اولین تلاشها برای پیوند دادن مفاهیم زیستشناسی و مطالعه رفتار را به اواخر قرن هجدهم نسبت داد.
از جمله این تلاشها میتوان به سه ایده اصلی جوزف گال پزشک و عصب شناس آلمانی اشاره کرد که دریچه جدیدی را به علم روانشناسی گشود. این ایدههای اصلی را میتوان به صورت زیر بیان کرد:
- ریشه همه رفتارها را میتوان در مغز پیدا کرد
- بخشهای خاصی در قشر مغز عملکردهای مختلفی را کنترل میکنند
- در صورت استفاده و کارکرد زیاد، بخشهای مرتبط مغزی بزرگتر میشوند
هر چند که سایر متخصصان حوزه علوم اعصاب، در طول زمان نکات بسیاری را به این ایدهها افزودند. اما مطرح کردن این مسائل باعث تغییر نگاه به بخشهای مختلف مغز شد و مسیر روانشناسی فیزیولوژیک را هموار کرد.
مقاله پیشنهادی : روانشناسی رفتاری
رشتههای نزدیک به روانشناسی فیزیولوژیک
پیش از آنکه وارد این مبحث شویم باید این نکته را بدانیم که در دنیای وسیع روانشناسی، شاخه زیست روانشناسی یکی از مهمترین و اصلیترین شاخههاست.
روانشناسی فیزیولوژیک تنها یکی از زیر شاخههای زیست روانشناسی محسوب میشود. شاخهای که اگرچه بسیار کامل و غنی است اما تنها زیر شاخه این مجموعه نیست از سایر رشتههای روان زیست شناسی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
روان-داروشناسی
این رشته اشتراکات بسیاری با روانشناسی فیزیولوژیک دارد، با ذکر این نکته که روان دارو شناسی به شناخت داروها و عوامل شیمیایی موثر بر کارکرد عصبی هم تاکیید میکند. در واقع در این رشته افراد متخصص به بررسی اثر داروها بر فعالیتهای عصبی و رفتاری میپردازند.
روانشناسی تطبیقی
این رشته یکی از زیر مجموعههای زیست روانشناسی است که نه تنها به بررسی مکانیسمهای عصبی میپردازد بلکه مکانیسمهای زیستی دیگرا را نیز مانند ژنتیک، تکامل و سازگاری رفتاری بررسی میکند.
روانشناسان تطبیقی به بررسی رفتار در تمام موجودات زنده و نه فقط انسانها میپردازند.
علوم اعصاب شناختی
یکی از جوانترین و در عین حال پرکاربردترین حوزههای زیست روانشناسی این حوزه است که به بررسی بنیادهای عصبی و ارتباط آنها با شناخت میپردازد.
نورونها آجرهای ساختمان دستگاه عصبی
حالا که در کنار هم شاخههای نزدیک به رشته روانشناسی فیزیولوژیک را شناختیم و کمی هم با تاریخچه این حوزه آشنا شدیم، خوب است که نگاهی هم به مفاهیم پایهای حوزه علوم اعصاب داشته باشیم تا اطلاعاتمان را از روانشناسی فیزیولوژیک تکمیل کنیم.
دستگاه عصبی ما از واحدهایی تخصص یافته به نام نورون تشکیل شده است. هر نورون تکانهها یا پیامهای عصبی را به سایر نورونها، غدد و ماهیچهها میرساند.
شناخت این واحدها از این جهت حائز اهمیت است که نورونها بیتردید رازهایی را درباره نحوه کارکرد مغز و اعصاب بازگو میکنند و از همینجا میتوان به تاکید علم روانشناسی فیزیولوژیک بر آنها پی برد.
امروز ما نقش نورونها را در انتقال و هماهنگسازی تکانههای عصبی میشناسیم و میدانیم بعضی از مدارهای عصبی چگونه کار میکنند. با این حال دنیای پیچیده و پر پیچ و خم علوم اعصاب، هنوز رازهای زیادی برای گفتن دارد.
از به هم خوردن پلکهایمان تا ورزش کردن و یا حتی خوابیدن، هر رفتاری که از ما سر میزند وابسته یه هماهنگی و فعالیت دستگاه عصبی مرکزیست.
جمع بندی :
مغز نوعی شرح وضعیت از موقعیت بخش های گوناگون در دست دارد و از آن برای دستورات هدفمند استفاده میکند. برای نمونه، جریانهایی را که باید با هم هماهنگ باشند تا شما بتوانید اتوموبیلتان را پشت چراغ قرمز متوقف کنید بررسی میکنیم:
اول باید چراغ راهنمایی دیده شود. یعنی نور باید به یکی از اندامهای حسی (چشم) برسد و بر آن اثر بگذارد. سپس پیامهای عصبی چشم باید به مغز انتقال پیدا کنند. و آنگاه در مغز خصوصیات گوناگون این پیام تحلیل شود و حتی با اطلاعات قبلی که در حافظه وجود دارد مقایسه شود.
حالا ما متوجه میشویم که چراغ قرمز یعنی باید توقف کنیم. وقتی می خواهیم ترمز کنیم، جریان پیام های عصبی از بخشی از منطقه مغز شروع میشود که عضلات ساق و ران پا را تحت فرمان دارد و به ما کمک میکند پایمان را برای گرفتن ترمز حرکت دهیم.
میبینید که در همین حرکت ساده که ممکن است در طول روز بارها و بارها آن را انجام دهیم چه مجموعه عظیمی در هماهنگی و در کنار هم فعالیت میکنند؟
با زدن این مثال میتوانیم به سایر فعالیتهای مغزی با دیدی جدید نگاه کنیم. وقتی عاشق میشویم، خشمگین میشویم یا حتی تصویری را تجسم میکنیم، دنیایی پیچیده و عظیم در وجودمان دست به کار میشود. دنیایی که شاید با دانش روانشناسی فیزیولوژیک بتوانیم آن را بهتر درک کنیم.
به عنوان یک مادر با نزدیک شدن به فصل امتحانات دغدغه پیداکردن معلم خصوصی رو داشتم که با خوندن این مقاله دغدغه ام برطرف شد