نگاهی به روانشناسی رفتاری و تاریخچهی آن
روانشناسی رفتاری:
روانشناسی رفتاری : حتما بارها برای شما هم پیش آمدهاست که با یک فرد فارغالتحصیل از رشتهی روانشناسی صحبت کنید و مسئلهی خود را با او مطرح کنید اما با این جمله روبرو شوید که او تخصص یا رویکرد دیگری دارد و نمیتواند در این زمینه به شما کمک حرفهای کند.
دنیای روانشناسی برخلاف چیزی که اغلب ما فکر میکنیم، دنیایی پیچیده و چند شاخه است. به هر سوی این دنیای اسرارآمیز و رنگارنگ که سفر میکنیم با وجوهی از روان انسان آشنا میشویم که برایمان ناآشناست.
شاید به دلیل همین روان چند بعدی و پیچیدهی ما انسانها باشد که دنیای روانشناسی هم به عنوان علمی که روان ما را بررسی میکند تا این حد پیچیده است.
روانشناسی رفتاری، یکی از شاخههای این علم گسترده است. شاخهای که ممکن است اسم آن کمتر به گوشمان خورده باشد و با آن آشنایی نداشته باشیم. در این مقاله میخواهیم کنار هم به علم روانشناسی رفتاری نگاهی بیاندازیم و بیشتر با این حوزه آشنا شویم.
روانشناسی رفتاری چیست؟
وقتی دربارهی رفتار صحبت میکنیم، دربارهی پدیدهای حرف میزنیم که سالهای سال است که وجود دارد و عمر آن به اندازهی وجود بشر بر روی کرهی زمین است.
اما وقتی دربارهی روانشناسی رفتارگرا یا روانشناسی رفتاری صحبت میکنیم، پا به حوزهای میگذاریم که میتوان آن را حاصل تلاش و مطالعهی تعدادی از پژوهشگران و روانشناسان دانست.
افرادی مانند جان واتسون، پاولوف و اسکینر تعدادی از پژوهشگران فعال در حوزهی روانشناسی رفتاری هستند. ما در این مقاله بیشتر به بررسی تحقیقات واتسون میپردازیم.
تا پیش از آنکه این محققان تحقیقاتشان را در حوزهی روانشناسی رفتاری و رفتار آغاز کنند، روانشناسی بیشتر بر روی استفاده از شیوههای تحلیلی و ذهنی و در نتیجه شخصیتشناسی تمرکز میکرد.
تا اینکه محققانی که در بالا از آنها نام بردیم به همراه گروهی دیگر از پژوهشگران تصمیم گرفتند که تمرکزشان را به جای شخصیت و تحلیل آن، بر روی رفتار آدمی بگذارند یعنی آنها به همان چیزهایی که در دنیای واقعی دیده میشوند توجه کردند و اتفاقاتی که در ذهن ما می افتد را مورد بررسی قرار ندادند.
روانشناسان رفتاری که به آنها روانشناسان رفتارگرا هم میگوییم معتقد بودند که رفتار، خروجی نهایی هر انسان و همان چیزیست که نهایتا همه چیز در قالب آن قابل مشاهده است.
آنها به مرور زمان دریافتند که میتوان رفتار را با شیوههایی مثل پاداش و تنبیه یا شرطی سازی و روشهای دیگر تغییر داد و یک رفتار را تضعیف یا تقویت کرد.
روانشناسی رفتاری یک جملهی کلیدی دارد که در واقع پایهی تمام تفکرات دیگر محسوب میشود و میتوان آن را سنگ بنای روانشناسی رفتاری دانست و آن این جمله است:
«یادگیری چیزیست که در نهایت به تغییر رفتار منتهی شود»
روانشانسی رفتاری چه ویژگیهایی دارد؟
در علم روانشناسی به ندرت میتوان گفت که دستاوردی کار یک نفر است. این به این معناست که رخدادهای بزرگ روانشناسی حاصل تکمیل تلاشهای هر پژوهشگر توسط پژوهشگر بعدی است و تحقیقات این حوزه همدیگر را تکمیل میکنند.
مکتب رفتارگرایی هم نمونهی روشنیست از همین مسئله. اگرچه معمولا امتیاز بنیان گذاری آن را به جان بی واتسون دادهاند اما واتسون تنها کسی نبود که این بنای عظیم را شکل داد.
پیش از آنکه روانشاسی رفتاری شکل بگیرد، روانشناسی عینی که در آن تمرکز اصلی برروی چیزهاییست که کاملا قابل اندازهگیری باشند توسط پژوهشگران روسی کاملا رشد کرده بود و نظریههایی را مطرح کرده بود که بسیار مشابه نظریات واتسون بودند.
هنگامی که واتسون به روانشناسی عینی روسی پی برد، از جانب روسها برای پژوهش بیشتر تشویق شد اما تصمیم گرفت تا مستقل از آنها به فعالیت بپردازد.
واتسون مغز را «جعبهی مرموزی» می دانست که زمانی که علت واقعی یک رفتار نامعلوم، باشد برای توجیه آن رفتار مورد استفاده قرار میگیرد به همین دلیل هم واتسون چندان درگیر فیزیولوژی مغز نشد و تمام تلاشش را برای بررسی رفتارهای قابل مشاهده کرد.
بررسی تمام پژوهشهای واتسون در یک مقالهی کوتاه غیر ممکن است اما وقتی به بخشی از کتاب اصلی او به نام روانشناسی از دیدگاه رفتارگرا میرسیم میتوانیم چکیده و نقطهی اوج تمام فرضیات او را درک کنیم. او در جایی از این کتاب میگوید:
واتسون و روانشناسی رفتاری:
«اگر تمام اطلاعات رفتار یک فرد در اختیار یک روانشناس رفتاری باشد، او بعد از مشاهده کردن فردی که عملی را انجام میدهد قادر خواهد بود بگوید چه موقعیتی موجب عمل او شده است(پیشبینی) در حالی که اگر جامعه حکم کند که فرد یا گروهی باید به شیوهی خاصی رفتار کند، روانشناس رفتارگرا میتواند آن موقعیت یا آن محرک را که موجب چنین رفتاری میشود، ترتیب دهد(کنترل).
به عبارت دیگر، روانشناسی از دیدگاه رفتارگرایان به پیش بینی و کنترل رفتار انسان و نه تحلیل هوشیاری یا شخصیت میپردازد.
هدف تحقیق روانشناختی در علم روانشناسی رفتاری، مشخص کردن دادهها و قوانینی است که با در نظر داشتن محرک بتواند پیشبینی کند که پاسخ چه خواهد بود یا برعکس با در نظر داشتن پاسخ، بتواند ماهیت محرک را مشخص کند.»
انواع رفتار و نحوهای که در روانشناسی رفتاری بررسی میشوند :
از نظر واتسون ۴ نوع رفتار وجود داشت:
- رفتارهای آموختهی آشکار: مانند صحبت کردن، نوشتن و بازی کردن بسکتبال
- رفتارهای آموخته شدهی ناآشکار: مانند افزایش ضربان قلب در هنگام دیدن چیزی که از آن میترسیم
- رفتار ناآموختهی آشکار: مانند چنگ زدن، پلک زدن و عطسه کردن
- رفتار ناآموختهی ناآشکار: مانند ترشحات غدد و تغییرات گردش خون
واتسون معتقد بود که همهی انواع رفتار را میتوان در یکی از این چهار طبقه قرار داد او همچنین برای بررسی رفتار و طبقهبندی آن چهار روش را ارائه داد:
- مشاهده که به صورت طبیعی یا آزمایشی کنترل شده باشد
- روش بازتاب شرطی که پاولوف و بختریف ارائه داده بودند
- آزمودن که منظور واتسون از آن، گرفتن نمونههای رفتار و نه ارزیابی«استعداد» و «شخصیت» بود
- و گزارشهای کلامی که واتسون با آن به صورت نوع دیگری از رفتار آشکار برخورد میکرد
بازتابهای شرطی
در پاراگراف بالا یکی از روشهای واتسون را روش بازتاب شرطی عنوان کردیم. این روش که توسط پاولوف پایهگذاری شد و بعدها بختریف هم روی آن کار کرد، بازتاب شرطی را واکنشی میداند که از طریق تجربه و طبق قوانین تنبیه و پاداش به وجود میآید.
حتما شما هم مثال معروف سگهای پاولوف را شنیدهاید. که زمانی که به سگها غذا میداد هم زمان زنگی را هم به صدا در می آورد و پس از مدتی سگها تنها با شنیدن صدای زنگ و همچنین شنیدن صدای پای پاولوف بزاق ترشح میکردند.
تا قبل از این آزمایش، سگها نسبت به صدای پای او خنثی بودند و واکنشی نداشتند زیرا این صدا به طور خودکار پاسخی را در سگ فراخوانی نمیکرد. پاولوف این محرک را که از لحاظ زیست شناختی خنثیست، محرک شرطی نامید. این محرک که قبلا خنثی بوده است به خاطر مجاورت با محرک غیر شرطی(در این مورد غذا) توانایی فراخواندن مقداری پاسخ غیر شرطی را کسب میکرد (که در این مورد پاسخ غیر شرطی ترشح بزاق است). هنگامی که محرک قبلا خنثایی (محرک شرطی) مقداری پاسخ غیر شرطی را فراخوانی میکند، این واکنش پاسخ شرطی نامیده میشود. بنابراین ترشح بزاق سگ به خاطر شنیدن صدای پای مراقبت کننده، بیانگر پاسخ شرطی است.