روانشناسی بالینی چیست و چه داستانی دارد؟
واژهی روانشناسی بالینی را بارها و بارها در طول عمرمان شنیدهایم. بهخصوص زمانی که قصد مراجعه به یک روانشناس داریم و این کلمه را در توضیح تخصص بعضی از روانشناسان میبینیم.
شاید برای شما هم این سوال به وجود آمده باشد که روانشناس بالینی چه تفاوتی با سایر روانشناسان دارد؟ از کجا بفهمیم که باید به یک روانشناس بالینی مراجعه کنیم و بهطور کلی، یک روانشناس بالینی از چه شیوههایی برای ارتباط با مراجع استفاده میکند؟
واقعیت این است که همان قدر که دنیای آدمها دنیایی پیچیده و پررمز و راز است، دنیای علم مطالعهی رفتار انسانها، یعنی روانشناسی، هم به همان اندازه بیانتها و گسترده خواهد بود.
برخلاف چیزی که ممکن است تصور کنیم، روانشناسی فقط علم تشخیص امراض روانی و درمان آنها نیست. ما روانشناسانی داریم که به بررسی رفتارهای انسانی در نگاه اجتماعی میپردازند و آنها را روانشناس اجتماعی میدانیم یا افراد دیگری که با کمک آزمونهای روانشناختی به سنجش نظریههای مختلف و تصمیمگیری میپردازند.
مقاله پیشنهادی :نگاهی به روانشناسی رفتاری و تاریخچهی آن
روانشناسی بالینی چیست؟
روانشناسی بالینی، تنها یک شاخه از درخت عظیم علم روانشناسی است. شاخهای که به پیشبینی، درک و درمان نابهنجاریهای روانی در ابعاد مختلف کمک میکند و روشهایی که به بهبود این نابهنجاریها کمک میکنند را بررسی می کند.
این روشها اغلب برروی طیف وسیعی از جمعیت قابل استفاده هستند و با سالها آزمون و خطا و روشهای علمی بدست آمدهاند. اگر بخواهیم به طور خلاصه به نقش روانشناسی بالینی بپردازیم، به موارد زیر برمیخوریم:
- ارزیابی و تشخیص نابهنجاریهای روانی
- مداخله و درمان
- آموزش، نظارت و مشاوره در عملکرد حرفهای سایر درمانگران
- آموزش و پژوهش در حوزهی نابهنجاریهای رفتاری
اگر بخواهیم گرایشهای مختلف روانشناسان در سراسر دنیا را برروی نمودار بیاوریم، روانشناسان بالینی بیشترین تعداد را در بین سایر تخصصها به خود اختصاص دادهاند.
روانشناسان بالینی در واقع مانند یک پزشک متخصص و با کمک اصول بالینی به تشخیص و درمان مشکلات عاطفی میپردازند.
حال این مشکلات ممکن است در بسترهای متفاوتی ایجاد شود. گاهی بیماریهای روانی و مشکلات فردی، گاهی اعتیاد، گاهی مشکلات کودک و نوجوان و حتی مشکلات و کشمکشهای خانوادگی میتوانند حوزهی مورد مطالعه و تخصص یک روانشناس بالینی باشند.
به همین دلیل هم هست که ما روانشناسان بالینی را در بسیاری از مکانها غیر از دفترهای مشاوره و روان درمانی میبینیم. آنها در دادگاهها، کلینیکهای مددکاری، مراکز بازپروری، مدارس و حتی درمانگاهها حضور دارند.
مقاله پیشنهادی :روانشناسی کودک و نوجوان
تاریخچه روانشناسی بالینی
اگر بخواهیم به داستان روانشناسی بالینی گوش کنیم و ردپای آن را از گذشته تا امروز پیدا کنیم، احتمالا به جایی حوالی قرن نوزدهم میرسیم. تا قبل از این زمان به بیماران روانی در بسیاری از کشورهای دنیا و حتی کشورهای توسعهیافته، به چشم بیمارانی تبهکار و یا لاعلاج نگاه میشد.
این افراد در مراکزی با حداقل امکانات و پایینترین سطح بهداشت نگهداری میشدند و با آنها به بدترین شکل ممکن رفتار میشد. در اواخر قرن نوزدهم جرقههایی بهوجود آمد که نگاه دنیا را به بحث ناهنجاریهای روانی و روانشناسی بالینی برای همیشه تغییر داد.
یکی از اولین کسانی که در ایجاد این تغییر نقش مستقیم داشت فیلیپ پینل پزشک فرانسوی بود. او مخالف این حجم از رفتار غیر انسانی و ظلم در حق بیماران بود به همین دلیل هم زمانی که به ریاست آسایشگاهی در شهرهای سالپتریر و بیختر رسید با روشها و شیوهای کاملا جدید به درمان بیماران روانی نگاه کرد.
با بهوجود آمدن چنین تغییراتی در سرتاسر دنیا کم کم جامعه و متخصصان، با دقت بیشتری متوجه این مسئله شدند که طیف وسیعی از اختلالات روانی وجود دارد و نمیتوان تمام افراد دارای بیماریهای روانی را با برچسب دیوانه نامگذاری کرد.
ناهنجاریهای روانی طیف وسیعی دارند
به عنوان مثال در سال ۱۸۳۸ فردی به نام ژان دومینیک اسکیرول (Jean-Étienne Dominique Esquirol) تفاوتهایی را بین بیماران مبتلا به عقبماندگی ذهنی و نوعی دیگر از بیماریهای روانی که آنها را با نام پسیکوز میشناسیم کشف کرد و این کشفیات او زمینهساز توجه جامعه متخصصان به طیف گستردهی بیماریهای روانی شد.
جایی در اواسط قرن نوزدهم حوالی سال ۱۸۵۹ که کتاب چارلز داروین یعنی منشا انواع منتشر شد، کتاب تاریخ روانشناسی بالینی مانند سایر علوم اساسی ورق خورد و پنجرهی جدیدی به رویش باز شد.
داروین با اشاره به علم وراثت و پرداختن به مفاهیمی مثل ژنتیک کمک شایانی به علم روانشناسی کرد و این اقدام او اولین گامها برای بهوجود آمدن علمی بهنام روانشناسی وراثت بود.
کم کم توجه دانشمندان و محققان با رویکردی جدید به علم روانشناسی بالینی معطوف شد حالا پژوهشهایی در زمینهی ارثی بودن سن و ویژگیهای بلوغ انجام شده بود و دانشمندان میتوانستند به بررسی ریشههای ژنتیکی بیماریهای روانی هم بپردازند.
ویدیو پیشنهادی : دوره های آموزشی روانشناسی
روانشناسی بالینی ؛ حالا در آزمایشگاه
حالا میشد روانشناسی را در کنار علومی مثل فیزیک و زیستشناسی به آزمایشگاهها برد و با اصولی دقیق و تبیین شده آنها را بررسی کرد.
دانشگاه لایپزیک اولین جایی بود که با کمک تلاشهای ویلهم وونت آلمانی نخستین لابراتوار رسمی روانشناسی در آن تاسیس شد. گام مهم دیگری در پیشبرد علم روانشناسی بالینی.
ویلهم وونت غیر از پایهگذاری نخستین آزمایشگاه روانشناسی کتابی را به نام «روانشناسی فیزیولوژیک» چاپ کرد که تاثیر فراوانی بر رویکرد پژوهشگران قبلی داشت.
او در این کتاب به بررسی ریشهای بیماریهای روانی از نگاه فیزیولوژی میپرداخت و بیان میکرد که ریشهی تمام بیماری های روانی در کارکرد مغز و رخدادهای فیزیولوژیک خلاصه شده است.
اصول روانشاسی بالینی
مسیر پر پیچ و خم تولد روانشناسی بالینی راه خودش را طی میکرد تا اینکه در سال ۱۸۹۶ لاتیز ویتمر رسما حضور علمی به نام روانشناسی بالینی بینالمللی را اعلام کرد و چهار اصل را برای آن در بین اعضای انجمن روانشناسی آمریکا مطرح کرد:
- قبل از اقدام به هر نوع درمان باید برای مراجع ارزشیابی تشخیصی انجام شود.
- اگر میخواهیم بهترین درمان را انتخاب کنیم باید با افراد دیگر در سایر تخصصها مشورت کنیم.
- مداخلات درمانی باید برپایهی یافتههای پژوهشی و بررسیهای قبلی باشد.
- باید علاوه بر درمان مشکل فعلی، مشکلاتی را هم که ممکن است در آینده بهوجود بیایند پیشبینی کرد و از وقوع آنها جلوگیری کرد.
به انتهای سفرمان نزدیک میشویم؛ انتهایی که خود آغاز راهی دیگر است. پس از افزایش تحقیقات علمی در حوزهی روانشناسی و توجه بیشتر به این حوزه در سال ۱۹۱۹، انجمن روانشناسان بالینی(AACP) پایهگذاری گردید و بهصورت مستقل از انجمن روانشناسی آمریکا شروع به کار کرد.
هرچند که پس از گذشت حدود دوسال این دو انجمن بهیکدیگر پیوستند و حالا انجمن روانشناسی بالینی به عنوان یکی از سازمانهای زیرنظر انجمن روانشناسی آمریکا فعالیت میکند.