آموزش روانشناسی

روانشناسی یونگ به زبان خودمانی

روانشناسی یونگ : 

روانشناسی یونگ چیست ؟ موضوعی که در این مقاله برایتان بیان خواهیم کرد.

برای بسیاری از ما روانشناسی با نام یونگ و فروید گره خورده. اما کمتر کسی را می‌توانیم پیدا کنیم که دقیق و با جزییات برایمان توضیح دهد هر کدام از این افراد که بودند و دقیقا چه قدمی در مسیر روانشناسی برداشتند.

مقاله پیشنهادی :اختلال شخصیت نمایشی چیست و چه ویژگی هایی دارد؟
اختلال شخصیت نمایشی چیست و چه ویژگی هایی دارد؟

 

شاید چون همیشه با پیچیدگی اقدامات این افراد روبرو شده‌ایم و از مطالعه علمی کارهایشان هراس کرده‌ایم. در این مقاله می‌خواهیم با هم نگاهی ساده و مختصر به روانشناسی یونگ بیندازیم و این‌بار آن را از نگاهی جدید ببینیم.

کارل گوستاو یونگ

برای آغاز داستانمان باید به سال ۱۸۷۵ دهکده کسویل سوییس سفر کنیم جایی که کارل گوستاو یونگ در آن‌جا به دنیا آمد و دوران کودکی‌اش را گذراند.

یونگ دوران ابتدایی را در خانه گذراند و به مدرسه نرفت. در کل وقتی که به کودکی او نگاهی می‌اندازیم درمی‌یابیم که کودکی او سرشار از تنهایی بوده و اینکه بعدها از تنهایی به عنوان منبعی برای الهاماتش یاد می‌کند بی‌دلیل نیست.

او از سال ۱۸۹۵ تا ۱۹۰۱ در دانشگاه بازل به تحصیل در رشته پزشکی پرداخت و بعد به عنوان رزیدنت زیر نظر اوژن بلولر (که واژه اسکیزوفرنی را برای اولین بار وضع کرد) کار کرد.

مقاله پیشنهادی :روانشناسی شخصیت چیست؟
روانشناسی شخصیت چیست؟

 

اولین بار هنگامی که کتاب تعبیر رویاهای زیگموند فروید به دست یونگ رسید، یونگ خود را در جهانی تازه احساس کرد و برای اولین بار توانست کسی را پیدا کند که گویی ادامه نظرات و عقاید او در دنیای روانشناسی بود. یونگ از عقاید فروید در حرفه خودش استفاده کرد و آن‌ها را موثر دید.

یونگ و فروید نامه نگاری را شروع کردند و سرانجام آن‌ها در منزل فروید در وین یکدیگر را ملاقات کردند. این ملاقات مقدماتی، ۱۳ ساعت طول کشید.

یونگ و فروید

با گذشت زمان و حوالی سال ۱۹۱۰، یونگ در بعضی از نظریه‌های فروید از جمله تاکیید او بر انگیزش جنسی، تردید کرد و این تردیدها به مشاجره و بحث بین آن‌ دو کشیده شد.

تا جایی که در سال ۱۹۱۲ این دو نامه نگاری‌هایشان را متوقف کردند و در سال ۱۹۱۴ به طور کل به رابطه‌شان خاتمه دادند. یونگ در این دوران به شدت غمگین شد اما از این غم برای واکاوی و توجه به خودش استفاده کرد.

در همین دوران بود که او نظریه خودش را به‌صورت مستقل از نظریه فروید مطرح کرد و تا پایان عمر یعنی ژوئن ۱۹۶۱ آن را گسترش داد.

حالا که تا حدودی با زندگی شخصی و حرفه‌ای یونگ آشنا شده‌ایم، نوبت به این می رسد که نگاهی به تعدادی از ارکان اصلی روانشناسی یونگ بیندازیم و مفاهیمی را که در این بحث از اهمیت بیشتری برخوردارند بررسی کنیم:

  • لیبیدو

منبع عمده تعارض بین روانشناسی یونگ و فروید به ماهیت لیبیدو مربوط می‌شد.  فروید در زمانی که با یونگ در ارتباط بود لیبیدو را به عنوان «انرژی جنسی» تعریف کرده بود و آن را نیروی برانگیزنده‌ شخصیت می‌دانست. بنابراین، از نظر فروید اغلب رفتارهای انسان به صورت جنسی برانگیخته می‌شوند.

یونگ مخالف این نظریه بود و بیان کرد که انرژی لیبیدو، نیروی خلاق زندگی‌ست  که می‌توان آن را برای رشد روان‌شناختی افراد به کار برد.

ویدیو پیشنهادی : دوره های آموزشی روانشناسی
دوره های آموزشی روانشناسی

 

یونگ معتقد بود انرژی لیبیدو در طیف گسترده‌ای از تلاش‌های انسان و نه فقط مسائل جنسی به مصرف می‌رسد و می‌توان آن را برای ارضا نیازهای زیستی و معنوی یا فلسفی به کار برد.

  • خود

یونگ و فروید برداشتی تقریبا مشابه از خود دارند. یونگ معتقد بود خود (ego)  مکانیزمی‌ست که به‌وسیله آن با محیط مادی اطراف تعامل می‌کنیم. در واقع خود هر چیزی‌ست که به آن آگاهی داریم و به تفکر، حل مسئله، یادآوری و درک کردن مربوط می‌شود.

روانشناسی یونگ

  • ناهشیار شخصی (personal unconscious)

در روانشناسی یونگ مفاهیم نیمه هشیار و ناهشیار روانشناسی فروید ترکیب می‌شوند. مفهوم ناهشیار شخصی به مجموعه تجربیاتی اشاره می‌کند که سرکوب شده یا صرفا فراموش شده هستند. و بنابه دلایلی آن‌ها را در هشیاری‌مان نداریم.

  • ناهشیار جمعی و کهن اگوها

در بررسی روانشناسی یونگ شاید بتوانیم مفهوم ناهشیار و همچنین کهن الگوها را بحث برانگیزترین و جالب‌ترین مفهوم بدانیم.

بسیاری از روانشناسان، ناهشیار جمعی را عمیق‌ترین عنصر شخصیت می‌دانند که تجربه انباشته انسان‌ها را در طول سالیان سال در خود جمع کرده است و به همین دلیل گذشته تکاملی ما انسان‌ها را منعکس می کند.

در واقع مثل این می‌ماند که ما از نیاکانمان چیزی را به ارث گرفته باشیم و با گذشت قرن‌ها چیزی به آن بیفزاییم و آن را تحویل نسل‌های بعدی بدهیم.

ناهشیار جمعی در روانشناسی یونگ تجربیات مشترکی که انسان در طی قرن‌ها داشته است را در خود حفظ می‌کند. این تجربه‌های مشترک ثبت شده باعث می‌شود در پاسخ به بعضی از هیجان‌ها یا اتفاقات ما هم درست مانند نیاکانمان رفتار کنیم یا همان احساسات به ما دست بدهد. یونگ نام هر یک از این رفتارهای مشترک را که در ناهشیار جمعی وجود دارند، کهن الگو (archetype) گذاشت.

بنابراین یونگ بر خلاف بسیاری از روانشناسان پیش از خود معتقد بود ذهن انسان در هنگام تولد یک لوح سفید نیست که همه چیز از ابتدای تولد روی آن ثبت شود و تا قبل از آن چیزی وجود نداشته باشد. بلکه همچنان مجموعه‌ای از تجربیات نسل‌های گذشته در آن وجود دارد.

روانشناسی یونگ

  • نگرش انسان

در روانشناسی یونگ برای نگرش انسان به جهان پیرامون خود دو رویکرد یا نگرش تعریف شده است. یونگ یک نگرش را نگرش درون‌گرایی و دیگری را نگرش برون گرایی نامید. اگرچه از نگاه یونگ هر فرد از هر دو نگرش برخوردار است اما در اغلب افراد یکی از نگرش‌ها بر دیگری غلبه دارد.

فرد درون‌گرا بیشتر با افکار درونی خود تعامل می‌کند و به افکار، بیشتر از تعامل با سایر افراد تمایل دارد. بر عکس، افراد برون گرا بیشتر به تعامل با دیگران و معاشرت اجتماعی تمایل دارند. یونگ همچنین معتقد بود یک شخصیت بزرگسال و پخته و سالم، هر دو این نگرش‌ها را تقریبا به‌طور برابر نشان می‌دهد.

مقاله پیشنهادی :اختلال شخصیت مرزی چیست و چه علائمی دارد؟
اختلال شخصیت مرزی چیست و چه علائمی دارد؟

 

  • رویاها

وقتی صحبت از تفسیر رویاها می‌شود اغلب ما به یاد فروید می‌افتیم اما باید بدانیم که روانشناسی یونگ هم تمرکز زیادی بر رویاها دارد. هرچند که نگاه یونگ تا حدودی با نگاه فروید متفاوت است.

فروید معتقد بود فرد در طول خواب به دلیل کاهش مکانیسم‌های دفاعی، با تجربیات سرکوب شده خود روبرو می‌شود. یونگ معتقد بود همه افراد ناهشیار جمعی یکسانی دارند ولی از جهت تشخیص و بروز کهن الگوهای مختلف متفاوت‌اند.

از نگاه یونگ رویاها ابزاری برای ابراز کردن جنبه‌هایی از روان هستند که رشد نکرده‌اند. به همین دلیل در روانشناسی یونگ برای مشخص کردن اینکه چه جنبه‌هایی از روان امکان رشد نداشته‌اند، می‌توان از تحلیل رویا استفاده کرد.

برای کسب اطلاعات بیشتر در حوزه روانشناسی می‌توانید به بخش آموزش روانشناسی وبلاگ مکتب‌خونه مراجعه کنید.

نوشته های مشابه

‫2 دیدگاه ها

  1. چه جالب! اگر کتاب ژن هم خونده باشید میگه که بچه ای که به دنیا میاد تخته سفید نیست(برخلاف نظریه اگزیستانسیالیسم) و ژن ها و اطلاعاتی که نیاکان خودشون ذخیره کردند رو به همراه دارن. یکی از دانشمندان اروپایی حتی مدعی شد که کودکان به خاطر همین دلیل بهتر از والدین خود عمل میکنند و همین سبب رشد جوامع و تمدن ها شده است.
    کلا نگاه فروید به مسائل جنسی هست و ریشه همه بدبختیارو بخاطر سرکوب جنسی میدونه؛ ولی یونگ ریشه ی همه مساعلو خلاقیت میدونه(یعنی انگیزه های مختلف زندگی را در نظر میگیره نه صرفا یک بعد!!!)
    در مورد رویاها من نمیدونستم که بخشی از ناهشیارهامونو(کدهای ژنتیکی به ارث رسیده توسط نیاکانمون) نشون میده. ایندفعه سعی میکنم بیشتر به رویاهام اهمیت بدم و بیشتر تحلیلشون کنم:))))
    خودم چون مرز درون گرایی برون گرایی هستم همیشه فکر میکردم که واقعا تضاد دارم و نرمال نیستم؛ ولی الان متوجه شدم که خصوصیت ادم بالغه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا