نماد علم روانشناسی به چه معناست؟
نماد علم روانشناسی : حتما شما هم نماد علم پزشکی را دیدهاید. دو مار که به هم پیچیده که از یک عصا بالا میروند. در دنیای علوم مختلف، داشتن نمادی که بیانگر آن شاخه تخصصی باشد، کمک میکند تا افراد بیشتری با زبان های مشترک آن رشته را شناسایی کنند.
به همین دلیل هم تعدادی از علوم شناخته شده و کاربردی دارای نماد مخصوص به خود هستند که در همه جای دنیا یکسان است. اما نماد علم روانشناسی یا لوگوی علم روانشناسی چیست؟ چقدر با آن آشناییم و اصلا معنی آن چیست؟ در این مقاله میخواهیم به این سوالات پاسخ بدهیم. با ما همراه باشید.
تاریخچه نماد علم روانشناسی :
برای آنکه داستان پشت نماد علم روانشناسی یا لگوی علم روانشناسی را بشناسیم، ابتدا باید به علم روانشناسی و معنای لغوی آن نگاهی بیاندازیم.
واژه psychology که آن را با «روانشناسی» معادل میگیریم در واقع از یک کلمه یونانی ریشه گرفته است. سایکولوگیا Ψυχολογία کلمهایست که از دو واژه ψυχή سایکه و λόγος لوگوس تشکیل میشود؛ که آن را میتوان به صورت «مطالعه روح» به انگلیسی Study of Soul برگرداند چرا که سایکو را میتوان معادل روح و لوگوس را معادل شناختن ترجمه کرد.
اما آنچه به انتخاب نماد علم روانشناسی منتهی شد، در واقع در فلسفه واژه سایکو یا سایکه قرار میگیرد. در واژهها و زبانهای مختلف تعدادی کلمه وجود دارد که همیشه بر سر معنای دقیق آنها اختلاف وجود دارد.
مثلا ما در زبان فارسی برای توصیف روح مردگان، روح به معنای جان و همینطور روح اشیا از یک واژه استفاده می کنیم. در حالی که در زبان انگلیسی برای شرایط مختلف ممکن است از وازگان متفاوتی مانندsoul ، ghost و یا حتی spirit استفاده شود.
واژه سایکه یا سایکو که به یونانی آن را به صورت ψυχή مینویسند، در زبان یونانی مطلقاً «روح» Soul معنا میدهد و معنای آن متفاوت از چیزیست که به عنوان ذهن یا تفکر میشناسیم.
مقاله پیشنهادی :روانشناسی بالینی
دلیل انتخاب لوگوی علم روانشناسی
حالا که تا اینجا کمی زبان شناسی یادگرفتیم و همچنین با معنای کلمه سایکولوژی یا روانشناسی آشنا شدیم، باید ابتدا نگاهی به حرف اول کلمه سایکه در زبان یونانی بیندازیم.
همان طور که ملاحظه میکنید، نماد علم روانشناسی از همین حرف نشات گرفته است. در الفبای یونانی، حرف سای ۲۳مین و حرف یکی مانده به آخر از حروف الفباست. که آن را سای می خوانند. جالب است بدانید از این حرف در مکانیک کوانتوم برای نشان دادن تابع موج هم استفاده میشود.
مقاله پیشنهادی : تفاوت روانشناس و روانپزشک چیست؟
روانشناسی به چه معناست؟
حالا که دلیل انتخا نماد علم روانشناسی را میدانیم، میتوانیم معنای اصیل واژه روانشناسی را بهتر بشناسیم. روانشناسی یا سایکولوژی در واقع، علم شناخت روان، فرایندهای روانی و رفتار موجودات زنده است. وقتی از واژه رفتار استفاده میکنیم منظورمان هم رفتارهاییست که قابل مشاهده به صورت مستقیم هستند و هم رفتارهای غیر مستقیم.
در زبان فارسی واژه «روان» را تقریبا معادل واژه «روح» میدانیم. هرچند که همان طور که در بالا اشاره کردیم، روح کلمه کاملی برای توصیف این واژه نیست و مفهوم دقیق آن را نمی رساند.
شاید بتوان آغاز رسمی و علمی پژوهشهای روانشناختی را اواخر قرن هفدهم و اوایل قرن هجدهم دانست. هرچند که کنجکاوی درباره ذهن و روان، قرنهاست که مورد توجه انسانها قرار گرفته اما مطالعه آکادمیک و مدون علم روانشناسی به حدود ۱۵۰ سال پیش برمیگردد.
تاریخچه علم روانشناسی
اگر نخواهیم به این مطالعه علمی و آکادمیک بسنده بکنیم، ریشه اولین جستجوهای علمی درباره روان را میتوان در سده چهارم و پنجم پیش از میلاد با نظریاتی از افلاطون و ارسطو دنبال کرد.
شاید دلیل انتخاب حرف یونانی برای نماد علم روانشناسی همین ریشه باشد. اصطلاح روانشناسی را نخستین بار فردی به نام رادولف گوسلنیوس که یک فیلسوف آلمانی بود ابداع کرد. جالب است بدانید تا حدود اواخر سده نوزدهم، روان شناسی به عنوان زیر شاخهای از علم فلسفه شناخته میشد.
دوران ساختارگرایی
وقتی به تاریخچه علم روانشناسی، معنای آن و پایه گذاری آن به صورت علمی می اندیشیم، به یک نام برمی خوریم که بیش از بقیه در تاریخ روانشناسی تکرار شده است.
ویلهلم وونت که او را به عنوان پدر روانشناسی آزمایشی نیز میشناسند، نخستین کسی بود که با تاسیس یک آزمایشگاه در شهر لایپزیک آلمان، اقدام به بررسی علمی و آزمایش روان انسان نمود. همین حرکت وونت باعث شد تا شاگردان او بتوانند در آینده دورهای جدید در علم روانشناسی با عنوان دوره ساختارگرایی، پایه گذاری کنند.
دوران کارکردگرایی
در ادامه، با پیشرفت آزمایشهای روانی و توجه بیشتر دانشمندان به علم شناخت روان انسان، دوره کارکردگرایی در مقابل رویکرد ساختارگرایی شکل گرفت. رویکرد کارکردگرایی بیشتر از هر چیز بر روی مطالعات ویلیام جیمز شکل گرفت.
رویکرد کارکرد گرایی بیان می کند که روانشناسی بیش از هر چیز لازم است ارزش کاربردی و کارکرد داشته باشد و کمک کند که روان انسان بتواند دست به عمل مطلوب بزند. ویلیام جیمز هم مانند ویلهلم وونت، قدمهای تاثیر گذاری برای علم روانشناسی برداشت و کتاب او با عنوان «اصول روانشناسی» تبدیل به مرجعی شد که تا سالهای سال مورد توجه دانشمندان و علاقه مندان قرار گرفت.
دوره رفتارگرایی
تمام این ماجرا با همه پستیها و بلندی هایش ادامه پیدا کرد. پس از دوران کارکردگرایی نوبت به دوره رفتارگرایی رسید جایی که روانشناسان اعتقاد داشتند که هدف اصلی روان شناسی باید مطالعه رفتار انسانها باشد نه ذهن آنها. روانشناسی هر روز در حال تغییر است و برای شناخت روان موجودات زنده مسیر پیچیدهای در پیش داریم.
در دنیای پرهیاهو و شلوغ امروز، همه ما میدانیم که اختلالات روانی، گریبانگیر طیف گستردهای از مردم شده است. از آن گذشته شاید در هیچ دورهای به اندازه این روزها نیاز به شناخت یکدیگر و بررسی خواستههای روانی انسان نداشتهایم. روانشناسی با همه شاخهها و زیر شاخههایش قرار است به ما کمک کند تا آگاهانهتر زندگی کنیم. بحثمان را از شناخت نماد علم روانشناسی آغاز کردیم، کمی در واژه سایکولوژی و روانشناسی دقیق شدیم و فهمیدیم که نماد علم روانشناسی چه شباهتی به واژه آن در زبان یونانی دارد. در انتها هم نگاهی سریع و گذرا به این علم کاربردی انداختیم و تاریخچه آن را بررسی کردیم.
اما واقعیت این است که تاریخ علم روانشناسی تاریخی بسیار پیچیدهتر و گستردهتر است و امروزه روانشناسی نه تنها روان انسان، که تمام بخش های مرتبط با هوشیاری، رفتار و تاثیرات متقابل اجتماعی را در بر میگیرد. درباره شاخههای علم روانشناسی در دنیای امروز، در مقالههای بعدی دقیقتر صحبت خواهیم کرد.
شما تا به حال نماد علم روانشناسی را دیدهاید؟ اگر پاسختان مثبت است در چه مکانهایی با آن مواجه شدید؟ شما درباره تغییر علم روانشناسی و تاثیر آن در زندگی روزمره انسان امروز چه فکری میکنید؟ با ما در بخش نظرات در ارتباط باشید تا با کمک هم روزهای بهتری را بسازیم.
برای کسب اطلاعات بیشتر در حوزه روانشناسی میتوانید به بخش آموزش روانشناسی وبلاگ مکتبخونه مراجعه کنید.