زبان خارجی

ضروری‌ترین واژگان تجاری انگلیسی که باید بدانیم

در دنیای تجارت بین‌المللی، داشتن دانش کافی از واژگان تجاری انگلیسی امری ضروری است. این مقاله به شما کمک می‌کند تا با اصطلاحات و واژگان پرکاربرد در حوزه تجارت آشنا شوید و مهارت‌های زبانی خود را بهبود بخشید.

آموزش واژگان تجاری انگلیسی، یکی از ضروری‌ترین مهارت‌ها برای افرادی است که در دنیای تجارت و بازرگانی فعالیت می‌کنند. این واژگان به شما کمک می‌کنند تا در مذاکرات، مکاتبات و ارتباطات تجاری به‌طور مؤثری عمل کنید. در این مقاله، به معرفی برخی از لغات کاربردی تجاری انگلیسی در حوزه تجارت و تلفظ فارسی آن‌ها می‌پردازیم.

اهمیت آموزش واژگان تجاری انگلیسی

چه در یک رویداد یا در یک جلسه اداری و در تلاش برای بستن یک معامله مهم با یک مشتری باشید، باید مکالمات شرکتی را مدیریت کنید. بدون واژگان مناسب انگلیسی تجاری، به سرعت متوجه خواهید شد که در دریای اصطلاحات تخصصی شرکتی و اصطلاحات نا آشنا شنا می‌کنید.

کاملترین مرجع آموزش زبان انگلیسی در ایران + اعطای گواهینامه معتبر

 

در ادامه به برخی از دلایل اهمیت آموزش واژگان تجاری انگلیسی می‌پردازیم:

  • آموزش واژگان تچاری انگلیسی و مسلط شدن به اصطلاحات شرکتی به شما کمک می‌کند تا مکالمات تجاری را با اطمینان بیشتری انجام دهید و تأثیر ماندگاری بر رئیس، همکاران یا مشتریان خود بگذارید.
  • آموزش واژگان تجاری انگلیسی به شما کمک می‌کند از موقعیت‌های شرم آور جلوگیری کنید. تصور کنید ناخواسته یک قرارداد را زیر پا می‌گذارید زیرا چیزی را به طور کامل درک نمی‌کنید یا در یک پروژه اشتباه می‌کنید زیرا متوجه نشدید که مشتری چه می‌خواهد.
  • دانستن چند اصطلاح اولیه تجاری می‌تواند شما را از خجالت و یا مسائل حقوقی نجات دهد.

پیشنهاد مطالعه: آموزش صفات در انگلیسی: صفر تا صد انواع صفت در زبان انگلیسی

اصطلاحات انگلیسی بازرگانی

حتی اگر اهل کسب و کار نیستید، دانستن رایج‌ترین کلمات تجاری و عبارات مورد استفاده در تعاملات تجاری روزمره ضروری است. هنگام معرفی خود به مشتری جدید یا هنگام صحبت با همکاران خود در دفتر به آنها نیاز خواهید داشت. در اینجا فهرستی از لغات انگلیسی برای تجارت آمده است، که هر زمان که بخواهید با همکاران خود صحبت یا در مورد حجم کاری خود به مدیرتان شکایت کنید، به شما کمک خواهد کرد.

ASAP (As Soon As Possible)

انجام کار در اسرع وقت به معنای انجام سریع و فوری آن است.

مثال:

  • I need to submit the report ASAP so we can review it before the meeting tomorrow
  • من باید گزارش را در اسرع وقت ارسال کنم که بتوانیم قبل از جلسه فردا آن را بررسی کنیم.

________________________________________________________________________________________________________________

Backburner

قرار دادن چیزی در پشت سوزن به معنای کنار گذاشتن کارها یا پروژه‌ها برای مدتی است.

مثال:

  • We’ve put this project on the backburner for now.‎
  • این پروژه در حال حاضر در الویت نیست.

________________________________________________________________________________________________________________

Balls in the air

این چیزی نیست که شما فکر می‌کنید. اگر چندین کار یا مسئولیت را به طور همزمان انجام دهید، اصطلاح چند توپ در هوا را بکار می‌برند.

مثال:

  • .With the upcoming deadline and client meetings, I have a lot of balls in the air right now
  • با وجود قرارهای آینده و جلسات مشتری، من در حال حاضر توپ‌های زیادی در هوا دارم.

________________________________________________________________________________________________________________

Too much on my plate

زمانی که احساس می‌کنید تحت فشار هستید یا وظایف یا مسئولیت‌های زیادی دارید، اصطلاح بیش از حد در بشقاب خود داشتن استفاده می‌شود.

مثال:

  • I can’t take on any more projects at the moment; I already have too much on my plate.‎
  • در حال حاضر نمی‌توانم پروژه‌های بیشتری را انجام دهم، در حال حاضر چیزهای زیادی در ظرف خود دارم.

________________________________________________________________________________________________________________

Bandwidth

منظور ما رادیو نیست. پهنای باند ظرفیت یا در دسترس بودن فرد برای انجام وظایف یا پروژه‌های اضافی است.

مثال:

  • I’d love to help, but I don’t have the bandwidth right now.‎
  • من دوست دارم کمک کنم، اما در حال حاضر پهنای باند(ظرفیت) ندارم.

________________________________________________________________________________________________________________

Boil the ocean

زمانی ما از اصطلاح (اقیانوس را جوشاندیم) استفاده می‌کنیم که یک کار بیش از حد جاه طلبانه را که بعید به نظر می‌رسد موفق شود را بخواهیم انجام دهیم.

مثال:

  • Let’s focus on smaller goals instead of trying to boil the ocean with this project.‎
  • بیایید به جای تلاش برای جوشاندن اقیانوس با این پروژه، روی اهداف کوچکتر تمرکز کنیم.

________________________________________________________________________________________________________________

Brain dump

به عبارتی برای نوشتن یا بیان ایده‌ها به طور آزاد و بدون فیلتر

مثال:

  • I did a quick brain dump and came up with an awesome idea
  • من یک آزمایش سریع انجام دادم و به یک ایده عالی رسیدم.

Common business English words and phrases.

Deliverables

اینها نتایج یا خروجی‌های ملموسی هستند که از یک پروژه یا کار انتظار می‌رود.

مثال:

  • What are our deliverables for this month
  • مواد تحویلی ما برای این ماه چیست؟

________________________________________________________________________________________________________________

Game changer

تغییر دهنده بازی به معنای چیزی است که پتانسیل تاثیرگذاری یا تغییر یک موقعیت را دارد.

مثال:

  • This new organization tool I’m using is a game changer for me!‎
  • این ابزار سازماندهی جدیدی که استفاده می‌کنم برای من یک تغییر دهنده بازی است!

________________________________________________________________________________________________________________

Good to go

این اصطلاح به معنای اینست که همه چیز آماده است و می‌توان شروع کرد یا ادامه داد. به عبارتی به معنای این هست که هیچ مشکلی وجود ندارد و شرایط مطلوب است.

مثال:

  • The proposal I’ve been working on is good to go for today’s presentation.‎
  • پیشنهادی که من روی آن کار کرده‌ام برای ارائه امروز خوب است.

________________________________________________________________________________________________________________

Herding cats

این عبارت به معنای این نیست که کسی ده‌ها گربه در آپارتمان خود گله می‌کند. این فقط یک راه عجیب برای این هست که بگوییم در حال تلاش برای مدیریت افراد یا کارهایی هستیم که مدیریت آنها دشوار است.

به عنوان مثال:

  • .Coordinating the different departments’ schedules for this project feels like herding cats
  • هماهنگی برنامه‌های بخش‌های مختلف در این پروژه مانند گله‌داری گربه‌ها است.

________________________________________________________________________________________________________________

Run up the flagpole

اجرای چیزی بالای میله پرچم به معنای ارائه یک ایده، پیشنهاد یا برنامه‌ای برای جمع آوری بازخورد است.

مثال:

  • I haven’t finished the project yet, because I still need to run it up the flagpole.‎
  • من هنوز پروژه را به پایان نرساندم زیرا باید هنوز آن را روی میله پرچم اجرا کنم.

________________________________________________________________________________________________________________

Throw under the bus

این عبارت رایجی است که ممکن است در زمینه دیگری شنیده باشید. این به معنای سرزنش ناعادلانه یا قربانی کردن شخصی به نفع خود یا اجتناب از مسئولیتش است.

مثال:

  • John tried to throw me under the bus by blaming me for the mistake during the presentation.‎
  • جان سعی کرد با سرزنش من به خاطر اشتباه در حین ارائه، مرا زیر اتوبوس بیندازد.

________________________________________________________________________________________________________________

Micromanage

مدیریت میکرو می‌تواند آزاردهنده‌ترین چیز در محل کار باشد! این تمرین، کنترل بیش از حد یا غیر ضروری بر جزئیات کوچک وظایف یا پروژه‌ها است.

مثال:

  • I’m so annoyed with Susan! She micromanages everything I do.‎
  • من خیلی از سوزان عصبانی هستم! او هر کاری را که من انجام می‌دهم مدیریت می‌کند.

________________________________________________________________________________________________________________

Let go

احتمالاً این دو کلمه در دفتر ترسناک هستند! وقتی برای کسی از عبارت let go استفاده می‌شود یعنی اخراج شده است.

مثال:

  • Have you heard? Jack was let go yesterday!‎
  • شنیدی ؟ جک دیروز اخراج شد!

________________________________________________________________________________________________________________

Keep me in the loop

وقتی از کسی می‌خواهید که «شما را در جریان بگذارد»، از او می‌خواهید که شما را در جریان گفتگو قرار دهد.

مثال:

  • Keep me in the loop! I want to know what’s going on between John and Susan!
  • من را در جریان بگذارید! می‌خواهم بدانم بین جان و سوزان چه خبر است!

________________________________________________________________________________________________________________

Workflow

گردش کار به سلسله مراحل یا وظایف مربوط به تکمیل یک فرآیند یا پروژه خاص اشاره دارد.

مثال:

  • The workflow for this project is insane… I don’t know how I’ll finish it on time!‎
  • روند کار این پروژه دیوانه کننده است… نمی‌دانم چگونه آن را به موقع تمام کنم!

فرهنگ اصطلاحات بازرگانی و تجارت

فرهنگ اصطلاحات بازرگانی و تجارت

فرهنگ اصطلاحات بازرگانی و تجارت، مجموعه‌ای از واژگان و عبارات خاصی هستند که در زمینه‌های مختلف اقتصادی و تجاری مورد استفاده قرار می‌گیرد. این اصطلاحات به کسب و کارها کمک می‌کند تا ارتباطات موثرتری با یکدیگر برقرار کنند و فرآیندهای تجاری را تسهیل نمایند.

نمونه‌هایی از اصطلاحات بازرگانی

تسلط بر فرهنگ اصطلاحات بازرگانی و تجارت برای هر فرد یا شرکتی که به دنبال موفقیت در دنیای کسب‌وکار است، ضروری است. اصطلاحات بازرگانی بین المللی نه‌تنها به بهبود ارتباطات کمک می‌کند، بلکه زیرساخت‌های لازم برای تصمیم‌گیری‌های هوشمندانه و استراتژیک را فراهم می‌آورند.

آموزش اصطلاحات رایج انگلیسی

 

با بهره‌گیری از این واژگان، می‌توان به راحتی در دنیای پیچیده تجارت حرکت کرد و از فرصت‌های موجود بهره برد.

  • ROI (Return on Investment): بازگشت سرمایه و نسبت سود به هزینه‌های انجام شده.
  • B2B (Business to Business): به معاملات بین کسب‌وکارها اشاره دارد.
  • KPI (Key Performance Indicators): شاخص‌های کلیدی عملکرد، ابزارهایی برای اندازه‌گیری موفقیت استراتژی‌ها و اهداف تجاری.
  • Supply Chain: زنجیره تأمین، فرآیندهایی که شامل تأمین مواد اولیه تا تولید و توزیع محصولات می‌شود.
  • اینکوترمز (Incoterms): مجموعه‌ای از قوانین بین‌المللی که شرایط حمل و نقل کالا را مشخص می‌کند، مانند FOB (Free on Board) CIF (Cost, Insurance, and Freight.
  • Letter of Credit: یک نوع ضمانت پرداخت که توسط بانک صادر می‌شود و به فروشنده اطمینان می‌دهد که پرداخت در صورت ارائه مدارک مشخص انجام خواهد شد.
  • بیمه بار (Cargo Insurance): بیمه‌ای که برای حفاظت از کالا در برابر خطرات مختلف در حین حمل و نقل ایجاد می‌شود.
  • ترخیص کالا (Customs Clearance): فرآیند اداری برای صدور کالا از گمرک و پرداخت عوارض و مالیات‌های مربوطه.
  • مناقصه بین‌المللی (International Tender): فرآیند درخواست پیشنهاد برای تأمین کالا یا خدمات از سوی شرکت‌ها یا دولت‌ها.
  • تجارت دوجانبه (Bilateral Trade): مبادله کالا و خدمات بین دو کشور.
  • تجارت چندجانبه (Multilateral Trade): مبادله کالا و خدمات بین چندین کشور در چارچوب توافقات بین‌المللی.
  • معافیت‌های گمرکی (Customs Exemptions): حذف یا کاهش عوارض گمرکی برای کالاهای خاص.

آموزش واژگان رایج انگلیسی در تجارت

یادگیری واژگان تجاری به شما این امکان را می‌دهد که در مذاکرات، مکاتبات و جلسات تجاری با اعتماد به نفس بیشتری عمل کنید. همچنین، این مهارت می‌تواند به شما در یافتن فرصت‌های شغلی جدید و ارتقاء شغلی کمک کند.

آموزش ساختن پورتفولیو و رزومه کاری به انگلیسی

 

در این بخش، به معرفی برخی از واژگان پرکاربرد در تجارت به همراه تلفظ فارسی آن‌ها می‌پردازیم:

  • Negotiation (نگوشیِیشن): مذاکره
  • Invoice (اینوویس): فاکتور
  • Revenue (رِوِنیو): درآمد
  • Profit (پرافیت): سود
  • Stakeholder (استِیک‌هولدر): ذی‌نفع
  • Merger (مِرجِر): ادغام
  • Acquisition (اکوی‌زی‌شِن): خرید
  • Equity (اکویتی): سهام
  • Liability (لایبیلیتی): بدهی
  • Asset (اَسِت): دارایی

آموزش واژگان رایج انگلیسی در تجارت

روش‌های موثر برای یادگیری واژگان تجاری انگلیسی

روش‌های آموزش واژگان تجاری متعدد هستند که در ادامه به هرکدام از این روش‌ها می‌پردازیم:

  •  استفاده از منابع آموزشی آنلاین: منابع آموزشی آنلاین مانند Coursera و Udemy و همچنین مکتب خونه دوره‌های متنوعی در زمینه واژگان تجاری ارائه می‌دهند که می‌توانید از آن‌ها بهره‌مند شوید.
  • مطالعه کتاب‌های تخصصی: کتاب‌ اصطلاحات تجاری انگلیسی در حوزه تجارت می‌توانند به شما در یادگیری واژگان و اصطلاحات جدید کمک کند. برخی از کتاب‌های پیشنهادی عبارتند از: Business Vocabulary in Use نوشته Bill Mascull و English for Business Communication نوشته Simon Sweeney.
  • شرکت در کلاس‌های زبان: شرکت در کلاس‌های زبان انگلیسی با تمرکز بر واژگان تجاری می‌تواند به شما در بهبود مهارت‌های زبانی کمک کند.
  • استفاده از نرم‌افزارهای یادگیری زبان: نرم‌افزارهایی مانند Duolingo و Babbel می‌توانند به شما در یادگیری واژگان تجاری کمک کنند.

نکات کلیدی برای بهبود مهارت‌های زبانی:

  • تمرین روزانه: هر روز زمانی را به یادگیری و تمرین واژگان جدید اختصاص دهید.
  • یادداشت‌برداری: واژگان جدید را یادداشت کرده و به مرور زمان مرور کنید.
  • مکالمه با افراد بومی: سعی کنید با افراد بومی انگلیسی‌زبان مکالمه کنید تا مهارت‌های شنیداری و مکالمه خود را تقویت نمایید.

پیشنهاد مطالعه:  آموزش فصل‌ها در انگلیسی به همراه تلفظ و جمله سازی

دوره‌های آموزشی انگلیسی مکتب خونه

یادگیری واژگان تجاری انگلیسی برای موفقیت در دنیای کسب و کار بسیار حیاتی است. دوره‌های آموزش زبان انگلیسی در مکتب خونه به شما کمک می‌کند، با تمرین مداوم و استفاده از منابع مختلف، دایره واژگان خود را گسترش دهید و در ارتباطات تجاری خود موفق‌تر عمل کنید.

کاملترین مرجع آموزش لغات ضروری انگلیسی

کامل بهرامی

کامل بهرامی دانش‌آموخته کارشناسی ارشد رشته مهندسی کامپیوتر گرایش نرم‌افزار از دانشگاه ارومیه است. به حوزه کامپیوتر، برنامه‌نویسی و فناوری اطلاعات علاقه‌مند‌ است و هم اکنون به عنوان عضو تیم سئو و مدیر تیم نویسنده‌های مکتب خونه در این مجموعه فعالیت می‌کند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا