نظریه آشوب در مدیریت
نظریه آشوب در مدیریت که به نظم در بی نظمی شناخته می شود بر خلاف معنای آشوب در ادبیات که به ناکارآمدی، بهم ریختگی و بی نظمی مشهور است در ادبیات این تئوری معنای دیگری دارد. هیلز در ۱۹۹۰ : ” بی نظمی و آشوب را نوعی بی نظمی منظم (orderly Disorder) یانظم در بی نظمی بیان کرد. بی نظم از آن رو که نتایج آن غیر قابل پیش بینی است و منظم بدان جهت که از نوعی قطعیت برخوردار ست” .همچنین آدامس ( H.Adams ) معتقد است که از آشفتگی، زندگی زائیده می شود درحالیکه ازنظم عادت به وجود می آید.
نظریه آشوب از علم هواشناسی آغاز شده است و حال در این مقاله به بررسی آن در مدیریت می پردازیم:
ویژگی های نظریه آشوب :
- اثر پروانهای (Butterfly Effect )
- خودسازماندهی یا سازگاری پویا (Dynamic Adaptation)
- خودمانایی یا خاصیت هولوگرافی (Self similarity)
- جاذبههای عجیب (Strange Attractors).
اثر پروانه ای و تاثیر آن بر مدیریت:
ادوارد لورنز استاد هواشناسی (۱۹۷۳)، پس از تحقیقات بسیار به این نتیجه رسید که یک تغییر جزئی در شرایط اولیه، معادلات پیشبینی کننده وضع جوی منجر به نوسانات در پاسخ سیستم و تغییرات شدید در نتایج حاصل از آنها میگردد.
این مسأله،پایه و اساس تئوری آشوب است. در نظریه آشوب یا بینظمی اعتقاد بر آن است که در تمامی پدیدهها، نقاطی وجود دارند که تغییر اندک در آنها باعث تغییرات عظیم خواهد شد.
تاثیر این ویژگی بر مدیریت:
- مدیران خلاق: توجیهی عقلائی وکامل از رفتارها وتصمیمهای مدیران کار آفرین وخلاق وموفق.
- مشارکت مردم: سازمانی که قادر باشد از یک نقطه کلیدی استفاده و نیازهای مردم را درک کند و تمایل داشته باشد از مشارکت مردم استفاده کند قادر خواهد شد تا حرکات عظیمی را با این اهرم تحقق بخشد.
- مدیران بهره ور: دوران مدیریتهای بودجه طلب که بودجه ای متناسب عملیات طلب می کردند به سر آمده است، مدیرانی در برهه ی رقابت پیروز خواهند شد که از بودجه ی اندک به اهداف سازمان دست پیدا نمایند یا به عبارتی دیگرمدیرانی بهره ور هستند که از کم به زیاد رسیدن است.
خودسازماندهی یا سازگاری پویا (Dynamic Adaptation)
این ویژگی به این نکته اشاره دارد که همواره باید خلاق بود. سیستمهای بینظم در ارتباط با محیط اطرافشان مانند موجودات زنده عمل میکنند، هنگامی که سیستم به تعادل سازگار نزدیک میشود، نیاز به تغییرات اساسی درونی دارد که این تغییرات به جای سازگاری و تطبیق با محیط، به سازگاری پویا منجر می گردد.
نتیجه آن دگرگونی روابط پایدار بین افراد، الگوهای رفتاری، الگوهای کار، نگرشها و طرز تلقیها و فرهنگهاست.
تاثیر این ویژگی بر مدیریت:
سازماندهی در محیط آشوبناک و با نگرش تئوری بی نظمی، باید به گونه ای باشد که ارتباط اجزاء به صورت ذیل برقرار گردد:
- هر جزء بتواند ضمن انجام وظایف خود بطور مستقل، با اجزای دیگر ارتباطی هم افزا و پوینده داشته باشد.
- هر جزء باید از جهت آرمانها و رسالتها دارای یک نگرش مشابه با سایر اجزاء باشد، اما از جهت رفتار عملیاتی اجراء در مجموعه های متشکل به هدف های متفاوتی جامه ی عمل می پوشانند و با یکدیگر متفاوت می شوند.
مورگان خاصیت خودنظمی در سیستمها را تابع اصول زیر میداند:
سیستم باید توان احساس و درک محیط و جذب اطلاعات از محیاط را داشته باشد.
سیستم باید قادر به برقراری ارتباط بین این اطلاعات و عملیات باشد.
آگاهی از انحرافات و توانایی اجرای عملیات اصلاحی را داشته باشد.
خودمانایی یا خاصیت هولوگرافی (Self similarity)
به قابل تشخیص بودن نوعی شباهت بین اجزا و کل، خاصیت هولوگرافی گفته میشود. در استعاره سازمان مشابه مغز انسان در نظر گرفته می شود، ویژگیهای هولوگرافی شامل:
- جزء خاصیت کل را داشته و مانند آن عمل میکند.
- سیستم توانایی یادگیری را دارد.
- سیستم دارای توانایی خودسازماندهی است، یعنی اگر قسمتهایی از سیستم برداشته شود، سیستم به راحتی میتواند به فعالیت خود ادامه دهد.مورگان در ((نگارهای سازمان))
خاصیت هولوگرافی بر مدیریت:
- از خاصیت خودمانایی یا هولوگرافیک می توان در سازماندهی جدید سازمانها بهره ی بسیار برد، براین اساس می توان سازمان هایی طراحی نمود که هرواحد به صورت بتواند وظایف سازمانی را انجام دهد.سازمانهایی طراحی نمود که هر واحد آن بطور خودکفا قادر به انجام وظایف سازمانی می باشد.
- خاصیت خودمانایی در رفتارهای اعضای سازمان نیز می تواند نوعی وحدت ایجاد کند همه ی افراد به یک سو و یک جهت و هدف واحد نظر دارند. آنچه در مدیریت کلاسیک وحدت جهت نامیده می شد در خاصیت خودمانایی نیز جلوه می کند.
جاذبههای عجیب (Strange Attractors).
ادوارد لورنز در تحقیقات خود جاذبه دیگری را کشف کرد. این جاذبه برخلاف سایر جاذبهها، نه نقطهای و نه دورهای بود(هرگز خودش را تکرار نمیکرد). این جاذبه عجیب، محصول:
- غیرخطی بودن روابط پدیدهها
- و تعاملپذیری آنهاست.
غیرقابل پیشبینی بودن رفتار در جاذبههای عجیب تابع دو پدیده است:
- حساسیت نسبت به شرایط اولیه است که لورنز آن را اثر پروانهای نامید.
- همه آنچه را که ما در نظر اول بینظم و آشوبگونه میبینیم، در درازمدت و با گذر زمان الگویی منظم و دارای نظم از خود نشان میدهد.
جاذبه عجیب در سازمان ها شامل اهداف، ارزش ها و سبک رهبری است.
مشابها نقش مدیر در سازمان باید به شکل team attractor باشد، به این صورت که قوانین و شرایط مناسب را برای به وجود آوردن نتابج مناسب به وجو آورد.
جاذبه های غریب به مدیران امکان می دهد تا به الگوهایی دست یابند که بی نظمی ها را نظم می بخشد و آشوبها را در قالبی منظم تبیین می کند. داشتن نگرش سیستمی، و افق های بلند به مدیران در این راه یاری می کند. بدون آگاهی از این نظم به هیچگونه تبیین و پیش بینی درستی از وقایع پیچیده ی امروز نمی توان دست یافت.
تصمیم گیری از نگاه نظریه آشوب در مدیریت
همانطور که میدانید تصمیم گیری یکی از وظایف با اهمیت مدیریت است، امروزه پدیده هایی با ویژگی پیچیدگی، عدم قطعیت و نایقینی، بی نظمی و تلاطم وجود دارند که مورد توجه بسیار قرار گرفته است. آشوب یا بی نظمی، ما را در بررسی و مطالعه سامانه های پیچیده همیاری می کند، و با در نظر داشتن اصول قطعیت و احتمال، با هم، راه حل واقع بینانه ای برای مسائل امروز فراهم می آورد.
تأثیرات عمده ای که نظریه آشوب در مدیریت بر تصمیم گیری برجای می گذارد، به طور خلاصه به شرح زیر است:
- در دنیای آشوب زده امروز به جای تمرکز بر تصمیم گیری بلند مدت، تصمیم گیری کوتاه مدت و انعطاف پذیر را باید مدنظر قرار داد.
- برنامه ریزی اقتضایی و انعطاف پذیر به عنوان بخشی از فرآیند تصمیم گیری هر سازمان باید اهمیت زیادی به خود گیرد.
- باید به رویکردهای شهودی و ابتکاری نسبت به تصمیم گیری عقلایی ارزش و اهمیت بیشتری داده شود.
- ایجاد ساختارها و نظام های موقّتی از اهمیت بیشتری برخوردار شود.
- اصلاح فرهنگ های سازمانها برای جذب ارزشها و معیارهای جدید و متناسب با جهان پر از آشوب باید مدنظر قرار گیرد.
- باید در عمق آشوب و بی نظمی دنبال نظم بود.
نکته ای مهم که در بحث تئوری آشوب باید درنظر داشته باشید این است که، تئوری آشوب ادعایی ندارد که سازمان ها بی نظم و دچار آشوب هستند، بلکه ادعا دارد که آن چیزی که برای ما آشوب زده به نظر می رسد در سطح بالاتری دارای نظم و الگو است.
بهترین راه برای حل کردن مسائل موقتی در سطوح پایین تر سازمان آن است که به نزدیک ترین افراد درآن مسئله، اختیار عمل واگذار شود که هر آن چه در شرایط خاص ضروری می دانند، انجام دهند.
به هر حال، تغییر ویژگی است که زندگی را جذاب می کند. مسئله ای است که تفکر و اندیشه را ملزم می سازد؛ و امری است اجتناب ناپذیر. نظریه آشوب در مدیریت راهی برای برخورد با این پویایی ها است.