مدیریت

از خودبیگانگی شغلی چیست؟

همه چیز در مورد از خودبیگانگی شغلی

مقدمه ای بر از خودبیگانگی شغلی

در زمان‌های قدیم وقتی نجاری یک صندلی می ساخت، از مرحله طراحی، خرید، ساخت و فروش همه برعهده شخص خودش بود، از سوی دیگر تمام مردم شهر، نجار را می‌شناختند. وقتی آن‌ها روی یک صندلی راحت می‌نشستند، به خوبی می‌دانستند که چه کسی این صندلی را ساخته است. در ادامه با مقاله ازخودبیگانگی شغلی با ما همراه باشید.

اما امروزه کارها تخصصی شده است. عده زیادی در کارخانه چوب را آماده می‌کند و الوارها را برش می‌زنند. طراحی کلا خارج از کارخانه انجام می‌شود. عده‌ای هم هستند که فقط پیچ ها را می‌بندند.

قبل از ادامه ی مقاله بد نیست مفهوم تحلیل درون سازمانی را مطالعه کنید.

 

همه چیز در مورد از خودبیگانگی شغلی

 

خلاصه در این کارخانه هزاران نفر کار می‌کنند ولی شما به عنوان مصرف کننده هیچ‌کدام از این آدم‌ها را نمی‌شناسید. به این پدیده بیگانگی یا alienation می‌‌گویند.

از خود بیگانگی در سازمان

یکی از مهم‌ترین عواملی که سلامت روانی و جسمی کارکنان را به‌طور جدی در سازمان‌ها به خطر می‌اندازد، از خودبیگانگی شغلی است که عبارت است از حالت جدایی روان‌شناختی فرد که شامل تصویر فرد از خود و ارتباطات اجتماعی‌اش درون و بیرون از محیط کار است.

 

ویدیو پییشنهادی : آموزش مدیریت راهبردی
آموزش مدیریت راهبردی

 

از خودبیگانگی شغلی و عوامل فردی و محیطی مؤثر بر آن، به دلیل  ارتباط مستقیم با سرمایه انسانی، از مباحث مهم در سازمان است و تحقیقات نشان می‌دهد که تأثیر مستقیم بر روی کاهش پویایی و بهره‌وری کارکنان، جابه‌جایی شغلی، ترک خدمت، غیبت، عدم علاقه به کار و کاهش انگیزه و روحیه کاری و در نهایت کاهش بهره‌وری سازمان شود.

اشخاصی که از خودبیگانگی شغلی را تجربه می‌کنند با افراد خانواده، جامعه و حتی خویشتن خویش مشکل دارند و سلامت جسمی و روانی آنان تهدید می‌شود و برای افرادی که با آنها در تعامل‌اند و سازمانی که به آن مرتبطند مشکلاتی به وجود می‌آورند و حرکت به‌سوی بهره‌وری سازمان را با کندی و گاه توقف روبه‌رو می‌کنند.

 

از خود بیگانگی در سازمان

مفهوم بیگانگی

مفهوم عام از خود بیگانگی اولین بار توسط کارل مارکس بیان شد و منزوی شدن، تحقیر شدن و نا امید شدن افراد در یک سیستم تولید سرمایه داری را توصیف کرد. از نظر ماركس، علت از خود بیگانگی، خود سیستم اقتصادی است.

از خود بیگانگی اجتماعی مفهوم گسترده‌تری است که جامعه شناسان برای توصیف تجربه افراد یا گروه‌هایی است که از ارزش‌ها، هنجارها، رویه‌ها و روابط اجتماعی جامعه خود به دلایل مختلف از جمله ساختاری، اجتماعی، اقتصاد و… جدا شده احساس می‌کنند.

 

مفهوم بیگانگی

 

افرادی که تجربه از خود بیگانگی اجتماعی دارند، با ارزش‌های اصلی جامعه احساس اشتراک ندارند و به خوبی در جامعه، گروه ها و نهادهای آن ادغام نمی‌شوند و از نظر اجتماعی جدا هستند.

عوامل از خود بیگانگی از دیدگاه مارکس

کارل مارکس نظریه از خود بیگانگی را برای انتقاد از سیستم سرمایه داری صنعتی و سیستم طبقاتی-اجتماعی که باز هم ناشی از سیستم سرمایه داری صنعتی بود و از آن پشتیبانی می‌کرد، بیان نمود.

 

ویدیو پییشنهادی : آموزش دوره رفتار سازمانی
آموزش دوره رفتار سازمانی

 

 او مستقیماً در مورد آن در کتاب “دست‌نوشته های اقتصادی و فلسفی و ایدئولوژیک” نوشت، هرچند این مفهومی است که در بیشتر نوشتارهای او وجود دارد. اما آنچه در در جامعه شناسی تدریس می شود  نسخه اصطلاحی نظریه مارکس است و از خود بیگانگی کارگران در یک سیستم سرمایه داری را توضیح می‌دهد.

 

عوامل از خود بیگانگی از دیدگاه مارکس

عامل ایجاد بیگانگی کارگران

به گفته مارکس، عامل ایجاد بیگانگی کارگران، سازمان تولیدی سرمایه داری است که از نظر او طبقه ای ثروتمند از مالکان و مدیران هستند و کارگران را برای دستمزد خریداری می‌کنند. این سازمان  به چهار روش منجر به از خود بیگانگی کارگران می شود:

  1. آنها از محصولی که می‌سازند بیگانه هستند زیرا توسط دیگران طراحی و کارگردانی شده است
  2. آنها از کار تولید خود بیگانه اند زیرا توسط شخص دیگری کارگردانی شده است و از نظر ماهیت بسیار خاص، تکراری و غیر خلاقانه و غیرقابل کنترل است
  3. آنها از خواسته های قلبی و خواسته هایی که ساختار اقتصادی-اجتماعی بر آنها تحمیل می کند، بیگانه می‌شوند و با تبدیل آنها به شیء توسط سازمان، دیدگاه ها و رفتارهای آنها نه به عنوان موضوعات انسانی بلکه به عنوان عناصر جایگزین یک سیستم تولید دیده می‌شود.
  4. آنها با استفاده از سیستم تولیدی كه در رقابت با یکدیگر قرار می‌گیرد از كارگران دیگر بیگانه می شوند. این شکل از بیگانگی برای جلوگیری از دیدن و درک تجارب و مشکلات مشترک آنها به کار می رود.

در حالی که مشاهدات و نظریه های مارکس مبتنی بر سیستم سرمایه داری صنعتی قرن نوزدهم بود، اما نظریه وی درباره از خود بیگانگی کارگران امروزه هنوز هم صادق است.

جامعه شناسانی که شرایط کار جهانی را مطالعه می‌کنند، دریافتند که شرایطی که باعث بیگانگی و تجربه آن می شود، در واقع شدت یافته و بدتر شده است.

در ادامه مطالعه مطلب تکنیک مدیریت زمان یا GTD چیست ؟ را به شما پیشنهاد می کنیم.

 

عامل ایجاد بیگانگی کارگران

نظریه از خود بیگانگی اجتماعی

ملوین سیمون (جامعه شناس) در مقاله‌ای که در سال 1959 با عنوان “درمورد معنای بیگانگی” منتشر کرد، تعریف محکمی از بیگانگی اجتماعی ارائه داد. او برای از خود بیگانگی اجتماعی امروز، پنج ویژگی قائل می‌شود:

  1. بی قدرت بودن: وقتی افراد از لحاظ اجتماعی بیگانه می شوند، معتقدند آنچه در زندگی آنها اتفاق می‌افتد خارج از کنترل آنها است و آنچه انجام می‌دهند در نهایت مهم نیست. آنها معتقدند که برای شکل دادن به زندگی خود ناتوان هستند.
  2. بی معنی بودن:وقتی فرد معنای چیزهایی که در آن مشغول فعالیت هستند، درک نمی کند یا حداقل این معنا به همان معنای مشترکی که دیگران درک می کنند، نیست.
  3. انزوای اجتماعی: وقتی فرد احساس می کند که از طریق ارزش های مشترک، اعتقادات، اعمال و… روابط اجتماعی معناداری با افراد دیگر ندارند.
  4. خودسنجی: وقتی شخصی تجربه بیگانگی اجتماعی را تجربه می کند، ممکن است علایق و خواسته های شخصی خود را به منظور برآوردن مطالبات دیگران و یا هنجارهای اجتماعی نفی کند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا