آموزش روانشناسی

روانشناسی شخصیت چیست؟

روانشناسی شخصیت :

روانشناسی شخصیت : کجاها و چه زمان‌هایی بیش از همیشه با کلمه‌ روانشناسی شخصیت و شخصیت روبرو می‌شویم؟ شاید وقتی پای تست‌های شخصیت‌شناسی به میان می‌آید، یا زمان‌هایی که فکر می‌کنم چه شخصیتی برای زندگی مشترک یا اصلا برای آینده فردی مان مناسب است.

مقاله پیشنهادی :اختلال شخصیت مرزی
اختلال شخصیت مرزی چیست و چه علائمی دارد؟

 

واقعیت این است که همان‌طور که پیش از این هم اشاره کردیم، دنیای روانشناسی دنیایی پر پیچ و خم گسترده است و نمی توان آن را تنها با برچسب «روانشناسی» نامگذاری کرد.

روانشناسی شخصیت، بخش کوچکی از این دنیای جذاب است. در این مقاله می‌خواهیم نگاهی به مفهوم روانشناسی شخصیت و شخصیت بیندازیم. اما قبل از هر چیز باید به تعریفی مشترک از مفهوم شخصیت برسیم.

مدل پنج عاملی شخصیت

شخصیت چیست؟

ما خودمان را چگونه تعریف می‌کنیم؟ چه رخدادهایی باعث شده‌اند که ما به چیزی که در این لحظه هستیم تبدیل شویم؟ چه عواملی را می‌توانیم نام ببریم که در «من» شدن موثرند؟ ژنتیک، تغذیه، جامعه، تربیت و … .

اگر بخواهیم از نگاهی روانشناسی شخصیت به ماجرا نگاه کنیم، تمام این حرف‌ها درست است اما آنچه بیش از هر چیز باعث تثبیت شخصیت ما و شکل گرفتن هویتمان می‌شود احساسات، رفتارها و افکاری‌ست که در طول زندگی‌مان با الگوهایی ثابت و مشخص برایمان اتفاق می‌افتند.

از آنجایی که تک تک این عوامل بی‌شمار الگو را باعث می‌شوند و شناسایی و بررسی هر کدام از آن‌ها کاری بسیار پیچیده است، تعریف شخصیت هم به همان نسبت به امری پیچیده تبدیل شده است.

ولی اگر بخواهیم بر سر یک تعریف ساده به توافق برسیم و هم زبان شویم، می‌توان این‌طور گفت که شخصیت مجموعه‌ای از تمام افکار، گرش‌ها، احساسات، الگوهای رفتاری‌ست که بر نگرش و عملکرد ما تاثیر می گذارد، هویت ما را شکل می دهد و ما را نسبت به دیگران منحصر به فرد می‌کند.

از همینجا می توانیم به اهمیت روانشناسی شخصیت و شخصیت شناسی پی‌ببریم. روانشناسی شخصیت به ما کمک می کند تا چیزی که هم‌اکنون هستیم را بهتر درک کنیم، الگوهای رفتاری انسان‌ها را پیدا کنیم و در نهایت بتوانیم رفتارهای خودمان و دیگران را تا حدود خوبی پیش‌بینی کنیم.

وقتی با شخصیت یک فرد آشنا باشیم، بیشتر از همیشه می توانیم بدانیم که او به چه چیزهایی علاقه‌مند است، چه چیزهایی او را ناراحت می‌کند و چه چیزهایی باعث انگیزه دادن به او می‌شود.

اگر از دانش روانشناسی شخصیت برای شناخت خودمان استفاده کنیم، به تمام ویژگی های قبلی خودشناسی هم اضافه می‌شود.

شخصیت

روان‌شناسی شخصیت چه نظریه‌هایی دارد؟

در دنیای روانشناسی شخصیت، تئوری‌های مختلفی وجود دارد. نظریه‌هایی که پایه‌های اولیه دنیای وانشناسی شخصیت را شکل داده‌اند  و تعداد آن‌ها کم نیست.

این نکته را هم باید در نظر بگیریم که شیرینی روانشناسی شخصیت و شخصیت شناسی تا حدی‌ست که باعث شده بسیاری از از افراد به نظریه‌های آن به چشم یک سرگرمی نگاه کنند و همین نگاه گاهی باعث کاهش جنبه‌های علمی و موضوعات تخصصی این حوزه شده‌است.

ترکیب شبه علم با علم روانشناسی شخصیت، یکی از بزرگترین مشکلاتی‌ست که امروزه با آن دست به گریبانیم.

آشنایی با نظریه‌های کلاسیک روانشناسی شخصیت به ما کمک می کند تا با نگاهی علمی‌تر به این حوزه نگاه کنیم.

افرادی مانند کارن هورنای، فیلیپ زیمباردو، آبراهام مزلو، کارل راجرز و ویلیام گلاسر تنها تعدادی از افرادی هستند که به افزایش درک و آگاهی ما از شخصیت‌شناسی کمک کرده‌اند.

گردن آلپورت (Gordon Allport) از جمله نخستین روانشناسانی بود که به اهمیت تاثیر تاثیر صفات فردی بر شخصیت پی برد. او به بررسی دقیق‌تر این صفات پرداخت و به این نتیجه رسید که تعدادی از صفات در فرهنگ‌های مختلف اشتراک دارند.

به همین دلیل او این مجوعه از صفات را «صفات مشترک» نامید. در کنار صفات مشترک ما با عنوان«صفات اصلی» روبروایم. مجموعه صفاتی که در تشکیل شخصیت یک فرد نقش کلیدی را بازی می‌کنند.

«صفات ذاتی» مجموعه صفاتی هستند که یک شخص را در درجه‌ی اول با آن‌ها می شناسیم. مثلا ممکن است دوستی را مهربان، دروغگو، مرموز یا صمیمی توصیف کنیم.

شخصیت شناسی

آلپورت با تحقیقات گسترده در حوزه‌ی شخصیت، ابتدا به ۱۸۰۰۰ صفت مختلف در رابطه با انسان‌ها رسید و بعد‌ها این تعداد را به حدود  ۴۰۰۰ صفت کاهش داد. این لیست در طول زمان و توسط روانشناسان دیگر تغییر کرد.

به عنوان مثال با تلاش‌های روانشناس ریموند کتل(Raymond Cattell)، این تعداد به ۱۶ عدد و بعدها توسط هانس ایزنک(Hans Eysenck) به ۳ صفت رسید: برونگرایی، روان رنجوری و روان پریشی.

در این میان گلد برگ نخستین روانشناسی بود که توانست این صفات را در پنج دسته تقسیم بندی کند و پایه‌های نظریه‌ی پنج عاملی شخصیت را بنیان گذاری کند.

تقسیم بندی که توسط محققان دیگری هم تایید شد و نظریه‌ پنج عاملی شخصیت را به یکی از جامع‌ترین نظریات روانشناسی شخصیت تبدیل کرد.

شاید به دلیل همین تلاش جمعی و روحیه کار گروهی در طول بیش از نیم قرن باشد که نمی‌توانیم نظریه پنج عاملی شخصیت را حاصل تلاش یک نفر بدانیم.

ویدیو پیشنهادی : روان شناسی
 روان شناسی

 

نظریه ۵ عاملی شخصیت

در تمام مسیر پرفراز و نشیب روانشناسی شخصیت، شاید بتوان نظریه‌ی پنج عاملی شخصیت را پر اهمیت‌ترین و همچنین محبوب‌ترین نظریه روانشناسی شخصی دانست.

مدل پنج عاملی شخصیت که آن را FFM (مخفف Five Factor Model) نیز می‌نامیم یکی از مدل‌های شخصیت شناسی است که می‌توانیم آن را زیرمجموعه‌ای از نظریات شخصیت شناسی صفاتی بدانیم.

درباره این نظریه شخصیتی می‌توان مقاله‌ای جدا نوشت و آن را به طور مفصل شرح داد اما اینجا لازم است به‌طور مختصر نگاهی به آن بیندازیم.

اساس این نظریه را می‌توان بر این اساس دانست که افراد، بر اساس تفاوت در پنج دسته از ویژگی‌ها با یک دیگر تفاوت پیدا می‌کنند:

  • مجموعه صفات مرتبط با برونگرایی (Extraversion)
  • مجموعه صفات مرتبط با پذیرش تجربه‌های جدید (Openness to experience)
  • مجموعه صفات مرتبط با وجدان و مسئولیت‌پذیری (Conscientiousness)
  • مجموعه صفات مرتبط با سازگاری و موافق بودن (Agreeableness)
  • مجموعه صفات مرتبط با نوروتیک بودن(Neuroticism)

روانشناسی شخصیت

مجموعه صفات برونگرایی، صفاتی مثل ارتباط اجتماعی، رک بودن، هیجان طلبی، انرژی گرفتن از جمع و… را شامل می‌شوند.

از مجموعه صفات پذیرش تجربه‌های جدید می‌توان به جستجوگری، ماجراجویی، کنجکاوی، خلاقیت و قوه تخیل قوی اشاره کرد.

وجدان و مسئولیت پذیری شامل صفاتی مثل منظم بودن، علاقه‌مندی و جستجوی موفقیت، هدف گذاری دقیق و وظیفه شناسی می‌باشد.

در بخش سازگاری و موافق بودن با صفاتی مانند توانایی انجام کارگروهی، سازگاری و انعطاف بالا، صمیمیت و همراهی روبرو هستیم.

مقاله پیشنهادی :اختلال شخصیت نمایشی
اختلال شخصیت نمایشی

 

شخصیت‌های نوروتیک با ویژگی‌هایی مانند اضطراب، خشم زودهنگام، آسیب‌پذیری و عدم ثبات احساسی روبرو هستند.

بعدها با این نظریه بیشتر آشنا خواهیم شد اما تا اینجا باید بدانیم که این مدل صفت‌ها را به صورت یک طیف بررسی می کند و نه به صورت عواملی صد یا صفر درصد.

همین یکی از ویژگی‌های مثبت این نظری است چرا که ما را از قضاوت‌های شتاب زده و به دور از منطق دور می‌کند و باعث می‌شود تا نسبی‌تر به مسائل نگاه کنیم.

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا