آموزش روانشناسی

کارل  راجرز (Carl Rogers) و نظریه‌های روانشناسی آن

کارل  راجرز (Carl Rogers)

کارل  راجرز روانشناس مطرح آمریکایی در سال ۱۹۰۲ در خانواده‌ای مذهبی در شیکاگو آمریکا به دنیا آمد. او در خانواده‌ای هشت نفره بزرگ شد و فرزند چهارم خانواده بود. پدر او در رشته مهندسی عمران مشغول به کار بود و به ناچار سالهای زیادی دور از خانه بود و راجرز توسط مادرش بزرگ شد. کارل  راجرز وقتی از دبیرستان فارغ التحصیل شد قصد داشت کشاورز شود بنابراین در سال ۱۹۱۹ وارد دانشگاه ویسکانسین در رشته کشاورزی شد در حالی که فعالیت‌های مذهبی و کلیسا وقت زیادی از او می‌گرفت.

آموزش روانشناسی تحولی ١

 

همین فعالیت‌های مذهبی باعث شد در سفری که به همراه دانش آموزان مسیحی به پکن داشت به تاریخ علاقه مند شده و رشته خود را تغییر دهد. راجرز در سال ۱۹۲۴ در حالی که تنها ۲۲ سال داشت با دوست دوران کودکی خود هلن الیوت ازدواج کرد درحالی که والدین وی با این ازدواج مخالف بودند. وی صاحب دو فرزند دختر و پسر (دیوید ۱۹۲۶ و ناتالی ۱۹۲۸) شد. در همان زمان بود که وی علاقه زیادی به علم روانشناسی پیدا کرد و وارد مدرسه الهیات شد. بعد از دوسال تحصیل در این دانشگاه راجرز به این فکر می‌کرد که به سراغ روش‌های غیر مذهبی برای کمک به مردم برود و سرانجام رشته روانشناسی را انتخاب کرد. وی در سال ۱۹۲۸ فوق لیسانس و سرانجام در سال ۱۹۳۱ توانست دکترای روانشناسی بالینی خود را از دانشگاه کلمبیا اخذ کند. تز دکترای کارل  راجرز درباره اندازه گیری تنظیم یا سازگاری شخصیت در کودکان بود.

 

کارل  راجرز

کارل  راجرز و فعالیت در انجمن حمایت از کودکان

 در زمان به دنیا آمدن اولین فرزند  راجرز علاقه داشت او را طبق اصول رفتارگرایی واتسونی تربیت کند. با توجه به اینکه بیشتر مطالعات خود را در زمینه روانشناسی کودک انجام داده بود در انجمن پیشگیری از ظلم به کودکان عضو شد و با نوشتن کتاب درمان بالینی کودک مشکل دار کرسی استادی دانشگاه اوهایو را به دست آورد.

کارل  راجرز در سالهای بعد این مسئله را مطرح کرد که همسرش با وجود علم زیاد و مخرب راجرز در رابطه با تربیت فرزندان توانست مادر خوبی برای فرزندان خود باشد. راجرز معتقد بود مشاهده رشد و بزرگ شدن فرزندانش کمک بزرگی به او در پیشرفت علمی کرده است؛ وی درباره انسان‌ها، روابط اجتماعی و… چیزهایی را یاد گرفته است که هیچ شغل، حرفه‌ و دانشی به او یاد نداده است.

در طی فعالیت‌های مستمر راجرز در انجمن حمایت از کودکان، وی به نتایج قابل توجهی در این زمینه دست یافت. این تجربیات بر نظریه شخصیت و رویکرد او در روان درمانی تاثیر گذاشت. وی متوجه شد روش روانکاوی که غالباً در این انجمن به کار می‌رفت تاثیر چندانی نداشته و غیر موثر است. همچنین به این نتیجه رسید که اغلب روانشناسان مطرح و مشهور در رابطه با روش‌های درمانی با هم اختلاف نظر دارند.

وی همچنین به این نتیجه رسید رو به رو شدن با مشکلات روانی از طریق بصیرت و شهود چندان موثر نبوده و منجر به یاس و ناامیدی می‌شود. در همان زمان بود که وی تحت تاثیر تفکرات آلفرد آدلر قرار گرفت و تصمیم گرفت مطالعات موردی را به دلیل غیر ضروری بودن و موضوعاتی غیر جذاب کنار بگذارد. وی همچنین به این نتیجه رسید که روان درمانگر به جای جستجو در گذشته فرد باید زمان حال بیمار را مد نظر قرار دهد و بررسی کند که بیمار در حال حاضر در چه وضعیتی قرار دارد.

 

مقاله پیشنهادی : بی‌ اشتهایی عصبی 
بی‌اشتهایی عصبی

 

کارل  راجرز

کارل  راجرز و فعالیت های اواخر عمر

 راجرز بعد از استعفا از دانشگاه ویسکانسین به لاهویا در کالیفرنیا رفت و عضو انستیتو علوم رفتاری غربی شد. بعد از چندی وی و چند تن از همکاران که عقیده به روانشناسی انسان گرایانه داشتند از انستیتو جدا شده و مرکز مطالعات شخصی خود را تاسیس کردند. در سالهای بعد کارل  راجرز با گروه‌های مختلفی همکاری کرده و با حساسیت بالایی به آنها تدریس نیز می‌کرد.

راجرز در طول تحقیقات خود به دنبال کشف شرایطی بود که انسان بتواند پتانسیل درونی خود را کشف کند. راجرز در اواخر فعالیت علمی خود به صلح جهانی علاقه زیادی نشان می‌داد. سازماندهی صلح ژنو در سال ۱۹۸۵ نیز از جمله فعالیت‌های وی بود و در سال ۱۹۸۶ نیز چندین کارگاه صلح در مسکو را نیز ساماندهی کرد. فعالیت‌های علمی او تا سال ۱۹۸۷ ادامه داشت. وی در همان سال در سن ۸۵ سالگی بر اثر ایست قلبی در گذشت.

 

مقاله پیشنهادی : ویلیام جیمز و علم روان شناسی
ویلیام جیمز و علم روان شناسی

 

نظریه روانشناسی فرد مدار کارل  راجرز

کارل  راجرز نظریه مراجع محور یا انسان گرا را برای درمان بیماران به همراه آبراهام مازلو مطرح کرد و به شخصیت‌های بزرگ و مطرح در زمینه روانشناسی انسان گرایانه تبدیل شد. وی معتقد بود پیشرفت درمان بیمار باید در سایه تفاهم پزشک و بیمار و به دور از هر گونه تعصب شکل گیرد.

در این زمینه وی به شدت تحت تاثیر مارتین بوبرف فیلسوف پیرو مکتب اصالت وجود و عقیده وی درباره تائید دیگری قرار گرفت. تاکید وی بر تائید نظر دیگران و باور به توانایی‌های آنها به جای تاکید بر مشکلات باعث شد وی به یکی از بزرگترین روانشناسان انسان گرا تبدیل شود.

آموزش اصول و ملزومات رفتار درمانی شناختی

 

کارل  راجرز با تجارب زیادی که در این زمینه به دست آورد دریافت اگر بیمار مسیر درمان را خودش طی کند زودتر به نتیجه بهتری می‌رسد. در اینجا بود که شیوه درمانی انسان گرا شکل گرفت. وی معتقد بود اگر بیمار نظرات خود را هر چند غلط، اشتباه و بی پایه و اساس مطرح کند به خوبی تمام افکار خود را مطرح کرده و بعد از چند جلسه خود را درمان می‌کند. وی در این زمینه می‌گوید تنها کافی است اجازه دهم بیمار خودش باشد و من نیز خودم باشم.

وی معتقد بود بسیاری از انسان‌ها از کودکی یاد گرفته‌اند برای جلب توجه، محبت و پذیرش باید به دلخواه دیگران رفتار کند. دلیل آن نیز این است که والدین هنگامی به کودک توجه می‌کنند که مطابق با میل آنها رفتار کند، همین امر باعث می‌شود انسان‌ها احساسات عمیق و واقعی خود را نشناخته و ارزش‌های دیگران و والدین را جایگزین ارزش‌های خود کنند.

نظریه راجرز و پذیرش شخصیت افراد

نظریه کارل  راجرز این مسئله را مطرح می‌کند که هر فردی هر طور که هست باید مورد توجه و احترام قرارگرفته و پذیرفته شود.

وی در طول سالهای زیاد رواندرمانی به این نتیجه رسید که مشکل بسیاری از افراد این است که دوست دارند خودشان باشند و دوست دارند نقاب از چهره خود بردارند.

در حالی که افراد تصور می‌کند اطرافیان مشکل اصلی آنها هستند و نمی‌توانند رفتار آنها را تحمل کنند. کارل  راجرز معتقد بود علت نگرانی افراد این است که نگران طرز تفکر دیگران درباره خود هستند و اینکه چطور با دیگران رفتار کنند تا پذیرفته شده و مقبول واقع شوند.

نظریه کارل  راجرز و تاثیر بر آثار نویسندگان

نظریه روانشناسی کارل  راجرز پای خود را فراتر از مسائل روانشناسی گذاشت و در زمینه‌های مختلف از جمله مذهب، سیاست، قانون روابط اخلاقی و فرهنگی آموزش و پرورش و زندگی زناشویی کاربرد داشته است. نظریه فرد مدار کارل  راجرز بر نوشته‌های بسیاری از نویسندگان در طی سالیان زیاد آشکار است. به عنوان مثال در کتاب «هفت عادت» استیفن کاوی این ایده را مطرح کرد که هر فردی باید دیگران را درک کند تا بتواند به درک متقابل برسد.

ایده‌های مطرح شده در این کتاب شبیه به نظریه  راجرز است که ارتباط افراد را بر اساس صداقت می‌داند و معتقد است روابط بین فردی زمانی پیشرفت می‌کند که هر کسی بتواند آنچه را در ذهن دارد را به زبان بیاورد و طرف متقابل نیز نظر خود را بیان کند.

راجرز معتقد است که انسان باید همان طور که هست خود را نشان دهد و برای توانایی‌ها و قابلیت‌های خود ارزش قائل شود. این مسئله باعث می‌شود درونیات ما به واقعیت تبدیل شود. همان طور که استیفن کاوی معتقد است هر کس باید به دنبال آرزوها و آرمان‌های خود برود تا آنها را به واقعیت تبدیل کند.

طبق نظریه راجرز روانشناسان مهم‌ترین شغل دنیا را داشته و این علم است که آینده بشر را نجات داده و سرنوشت انسان‌ها را رقم می‌زند. کارل  راجرز در جلسات مشاوره خود فضای باز و شفافی را ایجاد می‌کرد تا بیمار و مشاور به راحتی حرف خود را زده و به نتیجه بهتر و سازنده‌ای برسند. البته درک متقابل بیش از هر چیز در این میان از اهمیت برخوردار بوده و این درک متقابل است که باعث ایجاد تغییرات شگفت انگیزی بین کسانی می‌شود که با هم در ارتباط هستند.

تغییراتی که راجرز در مسیر مطالعات خود انجام داد در جهت علایق، تکنیک‌ها و فلسفه او بودند. آخرین نظرات کارل  راجرز در رابطه این است که راجرز به شخص علاقه مند بوده و از روش‌های قدیمی که انسان را به عنوان موضوع تحقیق مورد مطالعه قرار داده‌اند اظهار انزجار می‌کند.

 

مقاله پیشنهادی : اریک اریکسون روانشناس آلمانی
اریک اریکسون روانشناس آلمانی

 

تالیفات کارل  راجرز

کارل  راجرز اولین کتاب خود با عنوان «درمان بالینی کودکان دشوار» را در سال ۱۹۳۹ تالیف کرد. این کتاب را در زمانی تالیف کرد که در دپارتمان کودکان مشغول به کار بود. در سال ۱۹۴۰ از کارهای علمی به کارهای آکادمیک تغییر رویه داد. وی در سال ۱۹۴۲ کتاب «مشاوره و روان درمانی: مفاهیم عملی نوین‌تر» را نوشت.

مرجع کامل آموزش روانشناسی رایگان و پولی

 

در این کتاب وی اولین جایگزین عمده برای روانکاوی را توصیف کرد. ناشر کتاب در ابتدا مایل به چاپ کتاب نبود زیرا این تصور را داشت که کتاب فروش چندانی نداشته و ۲ هزار نسخه آن به فروش نمی‌رسد. این در حالی بود تا سال ۱۹۶۱ ۷۰ هزار نسخه از این کتاب به فروش رسید و در حال حاضر نیز فروش خوبی دارد.

دیگر کتاب چاپ شده توسط راجرز «روان درمانی مراجع-محوری: مفاهیم، شیوه‌ها، و کاربردها» است که در سال ۱۹۵۱ تالیف شد. این کتاب شهرت راجرز را بیشتر کرده و جایزه دستاورد علمی را نصیب وی کرد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا