به دلیل گستردگی مفهوم مدیریت استراتژیک در سازمان ها و ارائه تعاریف متعدد در کتب مختلف مدیریت استراتژیک ، خیلی دشوار است تعریف مشخصی را برای این مفهوم ارائه دهیم، لذا سعی میکنیم تعاریفی از مدیریت استراتژیک ( یکی از اصول مهم در مدیریت) را بازگو کنیم تا ضمن رعایت اصول علمی و حرفهای در آن، جامعیت و کامل بودن آن را شامل شود.
یک تعریف ابتدایی از مدیریت استراتژیک بیان میکند: "مدیریت استراتژیک با ارائه راهکارها و تصمیمات به سازمان کمک میکند تا در مسیر موفقیت و دستیابی به اهداف در حرکت باشیم.
مدیریت استراژیک یک تجزیه و تحلیل در ارتباط با مسائل و چالشهای مهم در یک سازمان بوده و در آن استراتژیستهای سازمان با استفاده از بررسی منابع و وضعیت داخلی سازمان و کنترل و بررسی شرایظ خارج از سازمان، چشمانداز مربوطه برای یک سازمان را ترسیم میکند.
مدیریت استراتژیک شامل توجه محیطی (خارجی وداخلی)، تعیین اهداف بلندمدت، پیاده سازی و اجرا، ارزیابی و کنترل استراتژی است. بنابراین مطالعه مدیریت استراتژیک بر ارزیابی فرصتها و تهدیدهای خارجی در کنار توجه به نقاط قوت و ضعفهای داخلی یک شرکت تأکید دارد.
در خصوص تاریخچه این مفهوم باید خاطر نشان کرد، با ظهور شرکتها در صنایع مختلف، مفهوم مدیریت استراتژیک گسترش زیادی داشته و هرکدام از منظر خود مدیریت راهبری یا استراتژیک را بسط دادهاند. از شرکتهایی نظیر جنرال الکتریک یا گروه مشاوران بوستون همه متناسب با شرایط اقدام به تصحیح مفهوم مدیریت استراتژیک کردهاند.
در ابتدا راه مفهوم مدیریت استراتژیک در مقوله نظامی مورد استفاده قرار میگرفت و فرماندهان نظامی برای غلبه بر دشمن خود با استفاده از تفکراتی که خود و اطرافیان آنها داشتند اقدام به برنامهریزی، اجرا و در نهایت در صورت امکان پیروزی بر دشمن میکردند.
پس از بروز انقلاب صنعتی و تغییر شکل شازمانها، مفهوم مدیریت استراتژیک دستخوش تغییرات اساسی شد و از صرف پرداختن به مقوله نظامی وارد بخشهای جدید از سازمان شامل، استراتژی نیروی انسانی، تخصیص درست منابع سازمان و... شد.
لزوم اجرا درست فرآیند مدیریت استراتژی باعث شده تا سازمان با تخصیص درست و بهینه منابع خود به اهدافی که مدنظر دارد در سریعترین زمان ممکن برسد.
از آنجایی که فرآیند مدیریت استراتژیک عمدتا مشخص و ثابت بوده پس شرکتی در رقابت برنده خواهد بود که بتواند این فرآیند را زودتر در سازمان خود پیادهسازی کند.
مهمترین مرحله در تدوین استراتژی بررسی وضعیت فعلی سازمان در داخل و محیط خارجی است. به منظور تحلیل درست از شرایط لزوم جمع آوری اطلاعات و بررسی دقیق هرکدام از اطلاعات منجر به تصمیمگیری درست در آینده خواهد شد.
پس از جمع آوری اطلاعات و بررسی هرکدام از محیطهای داخلی و خارجی یک سازمان، واحد مدیریت استراتژیک باید اقدام به تدوین استراتژی اولیه سازمانی بپردازد و از دیگر واحدها بخواد باتوجه به شرایط خود نظرات مربوطه را در این خصوص اعلام کنند و در تدوین نهایی آن کمکهای لازم را انجام دهد.
بعد از تعیین و مشخص شدن استراتژی، کلیه واحدها باید ملزم به اجرای استراتژی مربوطه در حیطههای تخصصی خود باشند. لذا هر واحد باید مطابق با آن عمل کند تا اهداف پیشبینی شده محقق شوند. پیادهسازی استراتژی شامل طراحی ساختار سازمان، توزیع منابع، توسعه فرایند تصمیمگیری و مدیریت منابع انسانی است. ایجاد فرهنگ سازمانی متناسب با استراتژی جدید سازمان اجرای موفقیت آمیز استراتژی به همکاری مدیران همه بخشها و واحدهای وظیفهای سازمان نیاز دارد.
قطعا لزوم حصول اهداف در زمانهای مشخص شده وابسته به این نکته هست که در فواصل زمانی مشخص واحد مدیریت استراتژیک در خصوص اجرای درست استراتژی توسط واحدهای مختلف اقدام به ارزیابی و بررسی انجام یک استراتژی کند. فعالیتهای کلیدی ارزیابی استراتژی عبارتاند از: ارزیابی عوامل داخلی و خارجی در سازمان و بیرون از آن. ارزیابی اطمینان میدهد که استراتژی سازمانی و نیز اجرای آن با اهداف سازمانی مطابقت دارد.
قطعا اگر از ابتدا برنامه ریزی درست داشته و با استراتژی مشخصی به دنبال اهداف خود در سازمانها برویم، میتوانیم از مزایای بیشماری بهرهمند شویم.
در این قسمت تعدادی از مهمترین مزایای مدیریت استراتژی را ذکر میکنیم:
1. مشخص و هدایت کردن مسیر عملیات و فعالیتهای سازمان
2. اولویتبندی اهداف و تصمیمها در سازمان
3. امکان پیشبینی وضعیت در آینده و لزوم تصمیمگیری درست
استراتژیهای کلی و کلان مربوط به این سطح بوده که هدف از تعیین استراتژی در این سطح، هدایت و راهنمایی کل مجموعه و تخصیص بهینه منابع در آن است. در واقع جهت حرکت کل مجموعه سازمان در این سطح تعیین و اهداف و مقاصد عمومی به منظور دستیابی به آنها مشخص میشوند.
سازمانهای بزرگ شامل واحدهای مستقل و مختلفی هستند، به همین جهت در راستای ماموریت و استراتژیهای سطح کل سازمان، برای هر کدام از بخشها و واحدهای تجاری استراتژیک سازمان نیز ماموریت و استراتژیهایی تعیین میشود. این استراتژیها در راستای استراتژیهای سطح کلان سازمان نسبت به دیگر واحدهای مستقل سازمان استقلال دارند.
در این سطح نیز بر اساس اهداف و استراتژیهای سطوح بالاتر برای هر کدام از وظایف واحدهای استراتژیک سازمان، استراتژی وظیفهای تعیین میشود. مسئولیت بزرگتر و اصلی مدیران این سطح، اجرا یا پیاده کردن استراتژیها و برنامههای استراتژیک سازمان است.
مدیریت استراتژیک شامل به معنی تدوین و تعیین برنامه بعد از بررسی شرایط داخلی و خارجی سازمان است که باعث میشود در زمان و مکان مناسب با اجرا صحیح آن یک سازمان به اهداف تعیین شده دست یابد و نتایج مطلوبی نیز داشته باشد. استراتژیهای یک برنامه جامع نیز وجود دارد که با جهت گیریهای مخصوصی همراه هستند.
استراتژیها الگویی خاص است که روند تصمیمهایی را مشخص میسازد که برای سازمانها در بخش بندیهای متنوع وجود دارند و در نهایت یک سری نتایج دیده میشود که بین سازمان و محیط خارجی بررسی میشود و همینطور شامل عوامل محیطی است. مشخص است که این الگوها میتواند ساختار مخصوص به خود داشته باشد.